Customer Journey چيست؟
مديريت
بزرگنمايي:
بازاريابي سياسي - از اين پديده با نامهاي مختلفي ياد ميشود. Buyer Journey، Customer Journey، Client Journey و…
تمامي اين اسامي درست هستند و در منابع مختلف هم به صورت مخلوط استفاده شده، مثلا در يک منبع تيتر موضوع هست Buyer Journey ولي در تصاوير ارائه شده در همان مطلب از Client Journey و Customer Journey هم استفاده شده. پس روي اسامي نميتوان زياد تکيه کرد.
از طرفي کلمه Customer خيلي وسيعتر از Buyer است و به نظر بسياري از افراد Customer Journey کلمه وسيعتر و با مفهومتري است. در واقع Customer طول عمر خيلي بيشتري از Buyer دارد. اين هم موضوعي سليقهاي است. شما ببينيد کدام کلمه برايتان راحتتر است يا اينکه مشاور بازاريابي ديجيتال سازمان شما کدام را استفاده ميکند و شما هم همان را استفاده کنيد!
تعريف Customer Journey
براي تعريف Customer Journey مدلهاي مختلفي قابل تعريف است و ما ميخواهيم دو تا از معروفترين مدلهاي آن را معرفي کنيم:
مدل اول Customer Journey:
مدل اول Before-and-After Model دارد. اين مدل سر راست است و تقريبا بيشتر کسب و کارها بايد Customer Journey را بر اين اساس طراحي کنند.
در اين مدل دقيقا همان فانل و مراحل RACE يعني Reach-Act-Convert-Engage در نظر گرفته ميشود. کسي که در اين مدل وارد وبسايت يا اپ شما ميشود بايد گام به گام اين مراحل را طي کند و راه ميان بري وجود ندارد (مگر در شرايط خيلي استثنايي).
يعني نميتوان توقع داشت يک غريبه وارد وبسايت ما شود، روي يک محصول کليک کند، آن را وارد سبد خريد خود کند و بعد فورا پرداخت انجام دهد! البته همه آرزو داريم اين مسير طي شود ولي ميدانيم که اين يک آرزوي دست نيافتني است. بايد خيلي زحمت بکشيم تا اين غريبه تبديل به خريدار شود.
حال با کمي دقت در اين مدل به راحتي ميتوان دريافت چرا اکثر کسب و کارهايي که به اشتباه فکر ميکنند فقط با داشتن يک صفحه اينستاگرام يا يک کانال تلگرام و بدون داشتن وبسايت يا خبرنامه الکترونيک ميتوانند موفق شوند، در واقع هيچوقت موفق نميشوند! چون آنها توقع دارند اين چرخه را دور بزنند و يک بازديدکننده فورا به يک خريدار تبديل شود.
مدل دوم Customer Journey:
مدل دوم که به ندرت قابل پيادهسازي است ولي در کنار مدل اول و مقايسه با آن، ميتواند خيي آموزنده باشد Easy-to-convince model هست. اين مدل در شرايط خاص و معمولا براي برندهاي بسيار معروف و يا اتفاقات خيلي ويژه قابل پيادهسازي است.
مثلا برند آديداس از اين مدل استفاده ميکند. آنها ميدانند که مخاطبينشان براي مدلهاي جديد آديداس لحظه شماري ميکنند. پس ارائه يک مدل جديد به همراه چند ويدئوي هيجانانگيز و اصطلاحا Convincing ميتواند مخاطب را يک راست سر سبد خريد ببرد. کافي است اين مدل کفش را در پاي يک بازيگر معروف فوتبال به مخاطب نشان دهيد و هوش و حواس او را برباييد!
نمونه ديگر آن مربوط به لحظات Convincing است. مثلا Red Bull با نمايش لحظههاي بسيار هيجان انگيز جواناني که در حال نوشيدن Red Bull هستند، حس خريد فوري مخاطب را بر ميانگيزد.
در اين مدل، تبديل به خريدار الزاما گام به گام نيست و ميتواند خيلي سريع اتفاق بيافتد.
البته دقت فرماييد که همين برندهاي معروف هم حتما از مدلهاي ترکيبي استفاده ميکنند و چه بسا مخاطبين زيادي داشته باشند که الزاما عاشق دلباخته برند آنها نباشند و بايد همان مسير گام به گام را پيادهسازي کنند تا خريد نهايي انجام شود.
لینک کوتاه:
https://www.siasatvabazaryabi.ir/Fa/News/837/