سیاست و بازاریابی
کار درست يا کسب منفعت کدام اولويت دارد؟
چهارشنبه 4 ارديبهشت 1392 - 3:53:22 PM

اگر شرکتي هنگام مواجه شدن با مسائلي مثل طرفداري از محيط زيست، عدالت اجتماعي يا مسائل ديگر اجتماعي «کار درست» را انجام دهد، آيا انگيزه شرکت از انجام اين کار اهميت دارد؟

در سال هاي اخير بحث هاي فراواني پيرامون ايجاد ارزش هاي اجتماعي مطرح شده است. مايکل پورتر و روزابث موس کانتر، اساتيد دانشکده کسب وکار دانشگاه هاروارد، جزو افرادي هستند که قاطعانه اظهار مي کنند شرکت ها در حين دنبال کردن اهداف سودآورانه، بايد از تاثيرات خود بر کارمندان، جوامع و همچنين محيط زيست آگاه باشند. افراد ديگري مثل اريک لوويت، نويسنده کتاب «آينده ارزش» عنوان کرده که چطور شرکت ها مي توانند با پيگيري تداوم پذيري براي خود ارزش آفريني کنند.

سوال اساسي تر براي مديران اين است که آيا اشخاص مسووليت اجتماعي را به اين دليل مي پذيرند که اين کار براي آنها منفعت در پي دارد يا اينکه تلاش مي کنند با يک مدل تجاري که تلويحا برخي از مسووليت هاي اجتماعي را هم دربر مي گيرد، به منفعت دست يابند؟ آيا دانستن اين موضوع اهميت دارد؟

در مورد کار خودم، با کسب وکارهاي زيادي سروکار داشته ام که به مسووليت اجتماعي روي آورده اند، چون راهي براي ذخيره کردن پول يا افزايش درآمد آنها بوده است. من به افراد پيشنهاد مي کنم که تداوم و ماندگاري را با فرهنگ و هدف سازماني که در آن کار مي کنند هماهنگ کنند؛ يعني در شرکتي که با هدف رشد جلو مي رود، بر فرصت هاي توسعه بازار تمرکز کنيد يا در شرکتي که هدف آن کاهش هزينه ها است، در مورد راه هاي ذخيره پول صحبت کنيد. اين اصل اساسي متقاعد کردن و تاثيرگذار بودن است.

مساله انگيزه از سوي ميچ تايسون، مدير عامل يک شرکت تکنولوژي، مطرح شد. در جلسه اي که با او داشتم، متوجه شدم که انگيزه زيادي در او ايجاد شده بود و اظهار مي کرد که زماني دليل اين موضوع برايش اهميتي نداشته است. موضوع خاص و مورد علاقه تايسون انرژي پاک بود و از اينکه اين موضوع روزبه روز بيشتر توجه او را به خود جلب مي کرد، خشنود بود. اما با گذشت زمان نظرش را تغيير داد. وي متوجه شد که چرا بخش مهمي از اين معادله به موفقيت و اثر بلند مدت مربوط است.

کسب منفعت يا ذخيره پول به عنوان انگيزه اوليه در کسب وکار يک ضعف آشکار است: بديهي است شرکت ها در مورد کاري که در راستاي مسووليت اجتماعي نباشد و به سودآوري يا هزينه تراشي کمتر منجر شود، مسيري را که در پيش گرفته اند ادامه خواهند داد. تفکر اصلي کساني که از کاپيتاليسم سهامداري دفاع مي کنند اين است که سود بايد تنها هدف يک کسب وکار باشد؛ يعني تنها هدف يک شرکت رساندن سود به سهامدارانش است. طبق اين منطق، تنها دليل موجود براي دنبال کردن يک هدف اجتماعي اين است که فعاليت آنها بازگشت مالي مثبتي در پي خواهد داشت.

تايسون اين سوال را هنگام مذاکره در مورد بيمه سلامت براي کارمندان مطرح کرد. تايسون مي گويد که قصد دارد اين بيمه را به کارمندانش اختصاص دهد، چون کارمندان بيمه شده سالم تر هستند و کارمندان سالم تر عملکرد بهتري دارند و همچنين کمتر به مرخصي استعلاجي مي روند. وي اين کار را انجام داده، زيرا معتقد بود که بهترين کار همين است.

تايسون مي گويد به اين موضوع انديشيده که اگر خانواده اش از وي بپرسند چرا کارمندان شرکتش را بيمه کرده، چه پاسخي بايد بدهد. اگر اين موضوع فقط دلايل خودخواهانه داشته باشد، يک پيام را در پي خواهد داشت. ولي اگر به خاطر انجام دادن کار درست باشد، پيام هاي متفاوتي دارد.

وي در مورد تاثير نوساني اين پيام بر خانواده خودش و خانواده کارمندانش فکر کرد و متوجه شد که براي اينکه انرژي پاک روزي تبديل به يک اصل و قاعده شود، افراد بايد به دنبال جايگزين هاي متفاوتي براي انرژي هاي رايج باشند، ارزش هر دو را بسنجند و گزينه اي را برگزيند که درست ترين و بهترين باشد.

من اين مباحثه را به عنوان بخشي از مهم ترين وظيفه مديران مي دانم: ايجاد شفافيت در مورد هدف، ارزش ها و مدل کسب وکار. در مورد هدف، يعني روشن سازي چيزي که قصد ايجادش را داريد؛ ارزش ها نشان دهنده چگونگي دنبال کردن هدف هستند و مدل کسب وکار بيان کننده اين است که چطور سازمان شما از لحاظ مالي خودکفا باقي مانده و در حين ايجاد سکويي براي موفقيت بلندمدت براي سرمايه گذاران، منفعت کوتاه مدت نيز در پي داشته باشد. روشن بودن هر سه اينها (هدف، ارزش ها و مدل کسب وکار) براي هر سازماني که مديران و پيروانش به دنبال دانستن و انجام بهترين و درست ترين کار هستند مهم و حياتي است.

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/81/کار-درست-يا-کسب-منفعت-کدام-اولويت-دارد؟
بستن   چاپ