سیاست و بازاریابی
از بورس چه مي دانيد..؟
دوشنبه 2 ارديبهشت 1392 - 3:04:18 PM
بورس اوراق بهادار به معني يک بازار متشکل و رسمي سرمايه است که در آن خريد و فروش سهام شرکت ها يا اوراق قرضه ي دولتي يا مؤسسات معتبر خصوصي، تحت ضوابط و قوانين و مقررات خاصي، انجام مي شود.

بورس اوراق بهادار به معني يک بازار متشکل و رسمي سرمايه است که در آن خريد و فروش سهام شرکت ها يا اوراق قرضه ي دولتي يا مؤسسات معتبر خصوصي، تحت ضوابط و قوانين و مقررات خاصي، انجام مي شود. مشخصه ي مهم بورس اوراق بهادار، حمايت قانون از صاحبان پس اندازها و سرمايه هاي راکد و الزامات قانوني براي متقاضيان سرمايه است.

بورس اوراق بهادار، از سويي مرکز جمع آوري پس اندازها و نقدينگي بخش خصوصي به منظور تأمين مالي پروژه هاي سرمايه گذاري بلندمدت است، و از سويي ديگر، مرج رسمي و مطمئني است که دارندگان پس اندازهاي راکد مي توانند در آن محل مناسب و ايمن وجوه مازاد خود را براي سرمايه گذاري در شرکتها به کار انداخته يا با خريد اوراق قرضه ي دولت ها و شرکت هاي معتبر، از سود معين و تضمين شده أي برخوردار شوند.
سهم چيست؟

سهم به معناي بخشي از دارايي هاي يک شرکت يا کارخانه است. دارنده سهم، به همان نسبتي که سهام در اختيار دارد، در مالکيت شرکت يا بنگاه توليدي شريک است.
مزاياي سرمايه گذاري در بورس

1) افزايش قيمت سهام

وجود تورم از يک سو و حسن مديريت در اداره ي امور شرکت از سوي ديگر، ارزش سهام شرکت را بالا مي برد. به تعبيري ديگر، سرمايه گذاري در سهام، صاحبان سرمايه را لااقل در مقابل کاهش قدرت خريد پول محافظت مي کند.

2) سود سهام

سود حاصل از فعاليت شرکت صادر کننده ي سهام در پايان سال به دارندگان سهام تعلق مي گيرد. طبيعي است که ميزان سود هر شرکت بستگي به عوامل مختلفي دارد. مديريت شرکت، تقاضاي بازار و اوضاع کلي اقتصادي کشور عواملي هستند که بر ميزان سود تأثير مي گذارند.

3) معافيت مالياتي

شرکت هايي که در بورس تهران پذيرفته مي شوند، طبق ماده ي 143 قانون ماليات هاي مستقيم، از پرداخت 10 درصد ماليات (که به موجب ماده 105 همان قانون 25 درصد درآمد هر سال شرکت را شامل مي شود) معاف هستند و طبعا سهامداران به دليل آنکه، اين گونه شرکت ها مشمول مالياتي ديگر براي سهامداران نخواهند بود، از اين مزايا استفاده مي کنند، در ضمن فروش سهام و حق تقدم سهام، تنها مشمول نيم درصد ماليات مقطوع است که از فروشنده سهام اخذ مي شود.

علاوه بر موارد فوق، طبق تبصره 4 ماده 24 همان قانون، 50 درصد ارزش سهام متوفي در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس، از شمول ماليات بر ارث معاف است.

4) حق رأي و ا عمال مديريت

صاحبان سهام شرکت ها، به نسبت تعداد سهامي که در اختيار دارند، در مجمع عمومي صاحبان سهام حق رأي دارند و مي توانند در انتخاب مديران و تعيين خط مشي آينده ي شرکت مداخله و مشارکت کنند.

5) تنوع سرمايه گذاري

منظور از متنوع کردن سرمايه گذاري يک فرد، در يک سبد نگذاشتن همه ي تخم مرغها براي کاهش ريسک و زيانهاي احتمالي است. تنوع اوراق بهاداري که در بورس عرضه مي شود به شخص امکان مي دهد که سرمايه ي خود را بين سهام گوناگون تقسيم کند.

6) اطمينان ازمحل سرمايه گذاري

شرکت هايي که سهام شان در بورس اوراق بهادار معامله مي شود بايد شرايط و ضوابط تعيين شده توسط بورس را مراعات کنند. شرکت هايي که تقاضاي عضويت در بورس را مي کنند بايد شرکت سهامي عام بوده و هيچ گونه سهام ترجيحي براي افراد خاص صادر نکرده باشند. شهرت مديران و صورتهاي مالي شرکت توسط هيئت پذيرش مورد بررسي قرار مي گيرد و چنانچه از هر جهت شايستگي ثبت در بورس را داشته باشند، پذيرفته خواهند شد. بدين جهت خريدار سهام آسوده خاطر است که سهامي که در بورس معامله مي شود متعلق به شرکتهايي است که هنگام پذيرش مورد مطالعه ي دقيق قرار گرفته اند. سهام شرکت هاي غير واقعي، با مديريت ضعيف و داراي ساختار مالي نامناسب در بورس اوراق بهادار جايي ندارند.

7) حق خريد سهام جديدالانتشار

سهامداران يک شرکت در خريد سهم جديد الانتشار همان شرکت، نسبت به ساير خريداران اولويت دارند. اين شرکت ها در صورت انتشار سهام جديد بايد ابتدا آنها را به سهامداران موجود، به نسبت سهام شان، عرضه کنند.
نکات و عوامل مهم در انتخاب اوراق بهادار

سرمايه گذار با خريد يک ورقه ي بهادار، ريسک (خطر) را مي پذيرد و بازده به دست مي آورد. پس مهمترين عواملي که در تصميم گيري براي خريد اوراق بهادار مؤثر است، بازده و ريسک آن در مقايسه با ساير فرصتهاي سرمايه گذاري است. به همين ترتيب، بازده و ريسک هر ورقه ي بهادار، قابل مقايسه با ساير اوراق است. به عبارتي هدف سرمايه گذار منطقي اين است که از ميان اوراق بهادار، ورقه بهاداري را انتخاب کند که از يک سو، در صورت داشتن ريسک مساوي نسبت به ساير اوراق، بيشترين بازدهي را داشته باشد واز سوي ديگر، در صورت داشتن بازده مساوي نسبت به ساير اوراق، حداقل ريسک را داشته باشد.

باتوجه به منطق ياد شده، برخي نکات که مي توانند در انتخاب يک ورقه ي سهم از ميان اوراق سهام موجود مؤثر باشند، به قرار زير است. البته اين نکات جنبه ي عام دارند، بنابراين ممکن است درجه ي اهميت آنها با توجه به نظرگاهها و خط مشي سرمايه گذاران فرق کند.

1) قابليت نقدينگي

قابليت نقدينگي يک ورقه ي سهم به معناي امکان فروش سريع آن است. هر چه سهامي را بتوان سريع تر و با هزينه ي کمتري به فروش رساند، قابليت نقدينگي آن بيشتر است، اوراق بهاداري که به طور روزانه و به دفعات مکرر معامله مي شوند، نسبت به اوراق بهاداري که با تعداد محدود يا دفعات کم معامله مي گردند، قابليت نقدينگي بيشتر و در نهايت ريسک کمتري دارند. فهرست پنجاه شرکت فعال تر بورس که هر سه ماه يک بار منتشر مي شود، راهنماي مناسبي براي انتخاب سهامي است که از قابليت نقدينگي برخوردارند.

2) تعداد سهام در دست عموم

قابليت نقدينگي يک ورقه ي سهم تا حدودي به تعداد سهام در دست عموم بستگي دارد. هر چه تعداد سهامي که در دست مردم قرار دارد بيشتر باشد، حجم و سرعت گردش معاملات افزايش مي يابد و بازار قيمت منصفانه و معقول تري براي آن پيدا مي کند. برعکس، هر چه تعداد سهام در دست مردم کمتر باشد، رکود بيشتري بر معاملات سهام حاکم شده و در صورت معامله، قيمتها شکل يک طرفه (صعودي يا نزولي) به خود مي گيرد. تجربه ي شرکت هايي که تعداد سهام رايج آنها کم بوده مويد أين نکته است.

3) ترکيب سهامداران

يکي ديگر از معيارهاي مطلوبيت يک ورقه ي سهم، ترکيب سهامداران مؤسسه يا شرکت صادر کننده ي آن است. ترکيب سهامداران که در واقع ترکيب هيئت مديره آن را تعيين مي کند، مي تواند به نفع سهامداران جزء يا سهامداران عمده باشد. در شرکتهايي که اعضاي هيئت مديره ي آنها منتخب سهامداران عمده هستند، ممکن است تصميماتي اتخاذ شود که بيشتر در راستاي هدف هاي سهامدار عمده باشد و در مواردي به نفع سهامدار جزء نباشد.

چنين تصميماتي در بازارهاي کارا، اثر خود را به خوبي در قيمت سهم نشان مي دهد و البته معمولا تأثير مهمي بر قيمت سهام نمي گذارد، اما در بازارهاي غير کارا که تا حدودي تحت تأثير جو بازار قرار مي گيرد، مي تواند جهت تغييرات قيمت را يکطرفه کند.

4) سود آوري

مهمترين عامل برتري يک سهم، قاعدتا" ميزان سودآوري آن است. با توجه به أينکه تعداد سهام منتشره از سوي شرکتها با هم متفاوت است، ميزان سودآوري يک هم را نسبت سود هر سهم يا (Earning per share) EPS مي سنجد:

سود هر سهم = مجموع سود خالص قبل از کسر ماليات / تعداد سهام منتشره شرکت

سود هر سهم، مبلغ سود به ازاي ارزش اسمي سهام را نشان مي دهد. با توجه به أينکه ارزش اسمي سهام کليه ي شرکتهاي پذيرفته شده در بورس تهران 000،1 ريالي است و ممکن است قيمت بازار انواع سهام متفاوت باشد، براي مقايسه ي شرکتها با يکديگر، رقم سود نسبت به قيمت بازار، تحت عنوان نسبت E/P سنجيده مي شود:

بازده جاري سهام =

E / سود هر سهم

P / قيمت بازار سهمهرگاه تمامي عوامل مساوي باشد، هر چه أين نسبت بالاتر باشد سهام از موقعيت بهتري برخوردار خواهد بود.

هر چه ميزان سود هر سهم در مقايسه با قيمت بازار سهام بيشتر باشد، به خاطر تقاضايي که براي آن أيجاد مي شود، انتظار احتمال افزايش آتي قيمت بالاتر خواهد بود.

سهامداران در خريد سهام مي توانند از نسبت قيمت بردرآمد (P / E) نيز استفاده کنند که أين نسبت براساس مرتبه بيان مي شود و هر چه رقم آن کمتر باشد، بازدهي آن سهم بيشتر خواهد بود:

نسبت قيمت بردرآمد

E / قيمت هر سهم

P/ سود هر سهم

5) ثبات نسبي سود آوري

استناد به سود هر سهم در يک سال لزوما" مبناي صحيحي براي ارزيابي سهام نيست، چرا که ممکن است سود سال بعد بسيار کمتر از آن باشد.

معيار مهم ديگري که به هنگام استفاده از نسبت بازده جاري سهام بايد مورد نظر قرار داد، ثبات نسبي سودآوري هر سهم است. لازم به يادآوري است که هر چه ميزان انحراف سودآوري سالهاي گذشته يا سودهاي احتمالي أينده نسبت به ميانگين سود يا سود مورد انتظار بيشتر باشد، ريسک سهم بالاتر و ارزش آن کمتر خواهد بود، برعکس، هر چه روند سود دهي سالهاي گذشته و آتي از ثبات بيشتري برخوردار باشد، ريسک کمتر و ارزش سهم بالاتر خواهد بود.

با توجه به أين که سرمايه گذاران در ارزيابي سهام تقريبا از ضريب قيمت به درآمد يکساني در صنايع مختلف استفاده مي کنند، در ميان انواع اوراق بهاداري که با يک ضريب قيمت بردرآمد (P / E) يکسان ارزيابي شده اند، ورقه ي بهاداري که از سودهاي با ثبات تري برخوردار است، به دليل أينکه ريسک کمتري دارد، مطلوب تر است.

6) نسبت سود تقسيمي هر سهم

نسبت سود تقسيمي هر سهم، از تقسيم سود نقدي هر سهم به سود هر سهم به دست مي آيد.

سود نقدي هر سهم (DPS)

نسبت سود تقسيمي هر سهم = ـــــــــــــــــــــــــــ

سود هر سهم (EPS)

تفاوت سود نقدي هر سهم و سود هر سهم، مواردي از جمله ماليات، اندوخته قانوني، ساير اندوخته ها و سود (زيان) انباشته را در بر مي گيرد. گرچه در ظاهر امر بين شرکتي که سود نسبتا" بالايي تصويب مي کند و شرکتي که سود کمي از درآمد خود را تقسيم مي نمايد تفاوت زيادي وجود ندارد ولي در عمل، به دليل جو حاکم بر بازار، به ويژه از طرف کساني که به درآمد سهام اتکاي زيادي دارند، عرضه ي سهام شرکتهايي که سود سهام کمي تعيين مي کنند، زياد شده و موجبات کاهش قيمت آن سهم را در بازار فراهم مي نمايد. از أين رو، در شرايط تساوي ساير عوامل، شرکتهايي که نسبت سود تقسيمي بالاتري دارند، نسبت به ساير شرکتها، از موقعيت بهتري برخوردارند. اما أين نسبت نبايد در کوتاه مدت مورد توجه قرار گيرد. به عبارتي ديگر، ارقام يک سال را نمي توان مبناي صحيحي براي قضاوت نسبت به عملکرد هميشگي شرکت قرارداد. ممکن است سياست شرکت در سالي اقتضاء کند که نسبت سود تقسيمي بالايي وضع شود، اما در ساير سالها، أين نسبت رقم پاييني باشد. براي قضاوت صحيح در مورد سياست تقسيم سود شرکت، بايد روند تقسيم سود چند سال گذشته شرکت را مورد بررسي قرار داد و به استناد آنها، نحوه ي تقسيم سود احتمالي سالهاي آتي را برآورد کرد.

7) ارزش ويژه ي هر سهم

ارزش ويژه ي هر سهم از نسبت حقوق صاحبان سهام (سرمايه + اندوخته ي طرح و توسعه + اندوخته ي قانوني + اندوخته ي احتياطي+ سود انباشته) به تعداد سهام منتشره به دست مي آيد و در مقايسه با ارزش اسمي هر سهم سنجيده مي شود. هر چه ارزش ويژه ي هر سهم از قيمت اسمي سهام بيشتر باشد، سهام آن شرکت از موقعيت و استحکام بالاتري برخوردار است.

8) بافت مالي شرکت

بافت تأمين مالي که شامل بدهي ها و حقوق صاحبان سهام است، تأثير بسزايي در عملکرد و سودآوري شرکت دارد. هر چه بدهي بيشتر باشد، به خاطر خاصيت اهرمي بدهي، سودآوري نيز بالاتر خواهد بود. ولي خطر ناتواني شرکت در أيفاي تعهداتش نيز بيشتر مي شود، بنابراين ريسک شرکت نيز بالاتر خواهد بود و بالعکس.

9) مهلت و تاريخ پرداخت سود سهام

طبق ماده 240 قانون تجارت، در صورتي که مجمع عمومي عادي سودي را تصويب کند، شرکت بايد ظرف مدت 8 ماه از تاريخ تصويب، آن را به سهامداران بپردازد. وجود أين ماده ي قانوني، يک مهلت پرداخت 8 ماهه براي شرکتها به وجود مي آورد. در مقام مقايسه، هرچه سود نقدي هر سهم سريعتر پرداخت شود، براي سهامداران مفيدتر است، چرا که اولا" مشمول تورم و کاهش ارزش پول نمي شود و ثانيا" سهامدار مي تواند وجوه خود را دوباره سرمايه گذاري کرده و از بابت آن بازده به دست آورد. بنابراين در ميان شرکت هايي که سود سهام نقدي اعلام مي کنند، آن شرکتي مطلوب تر است که سود سهام خود را سريعتر از ديگران مي پردازد.

10) انتشار مستمر اطلاعات و اخبار نسبي

در صورتي که شرکت ها در ارائه ي اطلاعات شفاف مالي يا هر گونه اخبار در زمينه ي وضعيت شرکت به سهامداران نهايت تلاش را بکنند، سهامداران با داشتن اطلاعات کافي، مي توانند اقدام به خريد و فروش سهام نمايند.

11) عمر شرکت و ميزان استهلاک ماشين آلات

هرچه شرکت ها از ماشين آلات جديد با تکنولوژي پيشرفته تر استفاده کنند، در توليد موفق تر هستند، و شرکتهايي که عمر ماشين آلات آنها به پايان رسيده يا آنکه استهلاک بالايي دارند، ممکن است در طول سال به دليل خرابي دستگاهها وقفه ي زماني در توليد داشته باشند و نتوانند به تعهدات خود عمل کنند و أين در سودآوري شرکت بي تأثير نخواهد بود.

12) نوع شرکت و صنعت مربوطه

در هر برهه أي از زمان، با توجه به شرايط اقتصادي کشور و خط مشي اعمال شده توسط دست اندرکاران اقتصادي، شاهد تأثيرگذاري هاي متفاوتي بر روي صنايع مختلف خواهيم بود. فعاليت اقتصادي شرکتهاي توليدي و صنعتي با توجه به تقاضاي بازار براي کالاي توليد شده مي تواند در سودآوري آن نقش بسزايي داشته باشد. به عنوان مثال، شرکتي که عرضه کننده ي انحصاري کالاي خاصي به يک بازار باشد، مي تواند بر قيمت آن اعمال قدرت بيشتري نمايد و در نتيجه سود بالاي شرکت مزبور تضمين شده است؛ يا دولت مي تواند به منظور حمايت از صنايع داخلي بر روي کالاهاي مشابه خارجي تعرفه و حقوق گمرکي نسبتا" زيادي وضع کند، يا در مواردي ممنوعيت ورود اعلام نمايد. در چنين حالتي تقاضا براي محصولات داخلي حفظ مي شود يا افزايش مي يابد و نهايتا" پيش بيني هاي فروش شرکت و سودآوري آن تحقق مي يابد.

13) تصميمات کلان اقتصادي و عوامل سياسي – اجتماعي

تصميمات کلان اقتصادي و رويدادهاي اجتماعي و سياسي و پيش بيني تأثير احتمالي هر يک از آنها بر اقتصاد کشور مي تواند در تصميم گيري سهامدار در خريد و فروش سهام شرکتها نقش عمده أي داشته باشد.

دامنه ي أين عوامل بسيار متنوع است و طيف گسترده أي را در بر مي گيرد. عواملي مانند نرخ تورم، بيکاري، اشتغال سبد هزينه أي خانوار، توزيع در آمد و … برخي از عوامل مهم اقتصادي است که بر وضعيت بازار سهام تأثير مهمي دارد. همچنين عوامل سياسي اجتماعي، مانند بروز تنش ها، رخدادهاي مهم سياسي داخلي و بين المللي و … نيز، به نوبه ي خود مي تواند بر اوضاع عمومي بازار سهام آثار مثبت يا منفي بگذارد.

گفتني است دو عامل نوع صنعت و اقتصاد کلان و عوامل سياسي اجتماعي جزو عوامل بيروني هستند که غالبا" شرکت ها و خود بورس برآنها کنترلي ندارند و مابقي عوامل ياد شده از عوامل دروني شرکت ها به شمار مي روند.

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/58/از-بورس-چه-مي-دانيد؟
بستن   چاپ