سیاست و بازاریابی
معماي برنامه ريزي خطي و اقتصاد
جمعه 30 فروردين 1392 - 3:02:42 PM
عملکرد هر نهادي اغلب به عنوان کارايي آن در استفاده از منابع ارزيابي مي شود. کارايي انواع مختلفي دارد: کارايي فني، کارايي تخصيصي، کارايي ساختاري و کارايي مقياس.

عملکرد هر نهادي اغلب به عنوان کارايي آن در استفاده از منابع ارزيابي مي شود. کارايي بيانگر اين مفهوم است که يک سازمان به چه خوبي از منابع خود در راستاي توليد نسبت به بهترين عملکرد در مقطعي از زمان استفاده کرده است. در مفهومي گسترده تر، مديريت کارايي عبارت است از استفاده بهينه از نهاده هاي موجود براي دستيابي به بهترين ترکيب ستاده ها به شرطي که نيل به آن شدني باشد. کارائي صرفاً مقايسه اي بين منابع مورد انتظاري که براي رسيدن به مقاصد و فعاليت خاص بايد مصرف شود و منابع مصرف شده مي باشد. کارايي انواع مختلفي دارد: کارايي فني، کارايي تخصيصي، کارايي ساختاري و کارايي مقياس.

کارائي مقياس يک واحد عبارت است از نسبت کارائي مشاهده شده آن واحد به کارائي در مقياس بهينه. هدف اين کارائي توليد در مقياس بهينه مي باشد. در تحليل پوششي داده ها يک روش برنامه ريزي خطي که مي تواند تعداد زيادي متغير و روابط را به کار گيرد و محدوديت کم بودن تعداد ورودي و خروجي موجود در ساير روش ها را ندارد کارايي مقياس از تقسيم کارايي با بازده به مقياس ثابت به کارايي با بازده به مقياس متغير حاصل مي شود. با توجه به تعريف کاريي مقياس، کارايي با بازده به مقياس ثابت به عنوان وضع موجود و کارايي با بازده به مقياس متغير به عنوان وضع بهينه تلقي مي گردد. اين تلقي با توجه به مفهوم بازده به مقياس است. بازده به مقياس مفهومي است بلندمدت که منعکس کننده نسبت افزايش در خروجي به ازاي افزايش در ميزان ورودي هاست.

اين نسبت مي تواند ثابت، فزاينده و يا کاهنده باشد. نسبت بازده ثابت به مقياس وقتي صادق است که افزايش در ورودي به همان نسبت موجب افزايش خروجي شود. بازده فزاينده نسبت به مقياس آنست که ميزان خروجي به نسبتي بيش از ميزان افزايش در ورودي ها، افزايش يابد و در صورتيکه ميزان افزايش در خروجي ها کمتر از نسبتي باشد که ورودي ها افزايش داده شوند، بازده کاهنده نسبت به مقياس ايجاد شده است. به بيان ديگر کارايي مقياس توسعه اي است که يک سازمان مي تواند از مزاياي بازده به مقياس با تغيير اندازه اش به دست آورد. فرض وجود بازده به مقياس ثابت در يک مدل بدان معناست که اندازه سازمان در تشخيص کارايي نسبي مورد توجه قرار نمي گيرد يعني يک سازمان کوچک مي تواند خروجي ها را با همان نسبت خروجي به ورودي ايجاد نمايد که سازمان بزرگتر توانايي آن را داراست. زيرا در اين سازمان ها صرفه هاي ناشي از مقياس ظاهر نمي شود به طوري که دو برابر کردن تمامي ورودي ها عموما منجر به دو برابر شدن خروجي ها مي شود. اما در عمل بر اثر افزايش اندازه و مقياس يک واحد، هزينه ها کاهش مي يابد و از اين راه عوايدي به دست مي آيد. در شرايط مساعد مقياس بزرگ منجر به صرفه جويي هاي مهمي در نيروي کار، استفاده کامل از ظرفيت ها و ماشين آلات موجود، سهولت در تامين مالي و...مي گردد. در بنگاه هايي که صرفه هاي ناشي از مقياس وجود دارد فرض بازده به مقياس ثابت ظاهر نمي شود. در اين گونه از بنگاه ها، بازده به مقياس متغير درنظر گرفته مي شود که ممکن است ثابت، فزاينده يا کاهنده باشد.

با توجه به موارد ياد شده، بايد که در حالت بهينه بازده به مقياس فزاينده باشد. اما علم اقتصاد اين را تائيد نمي کند. بر اساس منحني هاي توليد، در مرحله اقتصادي توليد بازده به مقياس کاهنده است. جهت توضيح بيشتر، منحني هاي توليد به شکل زير با دو متغير مفروض است:

شکل 1: مراحل توليد

منحني هاي توليد شامل سه نوع منحني توليد کل، توليد متوسط و توليد نهائي است. وقتي توليد متوسط در حال افزايش باشد، توليد نهائي از توليد متوسط بيشتر است. وقتي توليد متوسط به ميزان حداکثر خود برسد، توليد نهائي با توليد متوسط برابر و وقتي توليد متوسط در حال کاهش باشد، توليد نهائي کمتر از توليد متوسط است. بنگاه در مرحله اول چون توليد متوسط فزاينده است، توليد نمي کند؛ همچنين بنگاه در مرحله سوم نيز چون توليد نهايي منفي است، توليد نمي کند. در مرحله سوم حتي اگر عامل متغير مجاني نيز باشد، بنگاه تا جايي استخدام مي کند که توليد نهايي برابر با صفر يا توليد کل حداکثر گردد. بنابراين توليد فقط در مرحله دوم صورت مي گيرد که به مرحله اقتصادي توليد نيز معروف مي باشد. در اين مرحله بازده به مقياس کاهنده است. پس؛

بر اساس تحليل پوششي داده ها، در حالت بهينه بازده به مقياس بايد فزاينده باشد در حاليکه بر اساس اقتصاد خرد بايد بازده به مقياس کاهنده باشد.

حال اگر موضوع را بر اساس منحني هاي هزينه متوسط بلندمدت در نظر بگيريم، در حالت بهينه و در درازمدّت، بازده به مقياس بايد ثابت باشد.

شکل 2: منحني هزينه متوسط بلندمدّت

توضيح بيشتر اينکه منحني هزينه متوسط بلندمدت، مقياس را توضيح مي دهد. به اين منحني، منحني مقياس نيز گفته مي شود و تمامي نقاط آن متضمن کارايي است؛ يعني هر نقطه آن اشاره به سطحي از توليد دارد که براي توليد آن، منابع به طور بهينه اي به کار گرفته شده اند. اين نقاط، نقاط تعادل مي باشند که هم حداکثر توليد را به ازاي هزينه ها نشان مي دهد و هم حداقل هزينه توليد را نشان مي دهد. با افزايش مقياس توليد بر روي منحني مقياس، هزينه متوسط کاهش مي يابد. در واقع با افزايش سطح توليد، هزينه متوسط تا سطح معيني از توليد که به مقياس يا سطح توليد بهينه موسوم است کاهش مي يابد. در اين سطح، هزينه متوسط توليد در کمترين مقدار خود مي باشد. در اين نقطه بازده به مقياس ثابت مي باشد. با توليد بيشتر نسبت به سطح توليد بهينه، هزينه متوسط افزايش مي يابد. هر اندازه شيب منحني هزينه متوسط بيشتر باشد منافع هزينه اي که با افزايش سطح توليد به دست مي آيد بيشتر خواهد بود. در نتيجه در منحني مقياس، بازده به مقياس ابتدا افزايشي، بعد ثابت و در نهايت کاهشي است: توضيح اينکه اگر بازدهي نسبت به مقياس افزايشي باشد، منحني مقياس کاهنده، اگر بازدهي به مقياس ثابت باشد، منحني مقياس ثابت و اگر بازدهي به مقياس کاهشي باشد، منحني مقياس فزاينده است. با توجه به موارد ياد شده، در نقطه اي که هزينه متوسط بلندمدّت کمترين است، بازده به مقياس ثابت است. پس؛

بر اساس تحليل پوششي داده ها، بازده به مقياس ثابت مفهومي کوتاه مدّت و بازده به مقياس متغير، مفهومي بلندمدّت است. در حاليکه بر اساس علم اقتصاد، در بلندمدّت بايد بازده به مقياس ثابت باشد.

موارد 1 و 2 مواردي است که به نظر نگارنده توضيح قانع کننده اي براي آن وجود ندارد. اميد است که صاحبنظران بتوانند اين معما را حل نمايند.

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/41/معماي-برنامه-ريزي-خطي-و-اقتصاد
بستن   چاپ