سیاست و بازاریابی
رژيم هاي بين المللي و پارادايم هاي تحليلي
سه شنبه 27 فروردين 1392 - 11:27:33 AM
اصطلاح رژيم و رويکردهاي علوم اجتماعي به آن جديد است اما در سنت دير پاي تفکر درباره حقوق بين الملل جا دارد.

ماهيت رژيم ها:

اصطلاح رژيم و رويکردهاي علوم اجتماعي به آن جديد است اما در سنت دير پاي تفکر درباره حقوق بين الملل جا دارد. همسان با آشفتگي دهه 1950 نسبت به ديدگاه نظام ها، در دهه 1970 نظريه رژيم ها جذبه خاصي براي نظريه پردازان روابط بين الملل پيدا کرد. نظريه پردازان اين مفهوم معتقد بودند اگر نظامي بين المللي در کار باشد، پس لاجرم نوعي رژيم نيز بايد بر آن حاکم باشد و پيام اساسي آنها اين بود که چون رژيم ها بر رفتارها تاثير مي گذارند و الگو سازي مي کنند پس پژوهشگران با شناخت اين رژيم ها، امکان درک صحيح تري از پويش هاي بين المللي را به دست مي آورند. يک عامل توجه به رژيم ها در اين دوره آگاهي فزاينده نسبت به اين مساله بود که ايالات متحده، حداقل در غرب نقش هژمون را طي و بعد از جنگ دوم بازي کرده بود.

گفته مي شود که رژيم، يک مفهوم سازي است نه يک نظريه. يعني شيوه اي براي سازماندهي واقعيت وجود سياست جهاني است(1). در جهان امروز، ما هزاران هنجار، قاعده و نهاد داريم که هزينه هاي انجام مراودات ميان جوامع و حکومت ها را تعيين، تنظيم و سهم بندي مي کنند. ما اين ترتيبات را رژيم مي ناميم. اين رژيم ها در زمينه هاي مختلفي مانند پخش برنامه راديويي، تکثير سلاح هاي هسته اي،کنترل تسليحات، بهداشت، ايمني، اوزان و مقادير تجارت بين المللي وجود دارند. امروزه هيچ حوزه اي از مراودات بين المللي وجود ندارند که فارغ از رژيم ها باشد و دولت ها تا اندازه اي و بسيار زياد به واسطه وجود مجموعه پذيرفته شده اي از قوانين محدود نشده باشند(2). جامعه دولتها، در عين حال که اساساً فاقد اقتدار عالي است، براي آنکه زندگي را براي اعضاي خود قابل تحمل سازد هنجارها، مقررات و نهادهايي را به وجود مي آورد. حکومتها به طور روزافزوني مي پذيرند که منافع ملي آنها با سياست هاي تکروانه نمي تواند به نحو شايسته اي تامين شود و همکاري و هماهنگي سياسي، پيش شرط هاي اساسي براي پيشبرد منافع آنهاست. رژيم هاي بين المللي درجات مختلفي از ثبات، قابليت پيش بيني و عمل متقابل را به وجود مي آورند،که اجزاي اساسي تنظيم تجارت و ارتباطات ميان جوامع اند.


به رغم ارائه تعاريف متنوع از رژيم هاي بين المللي، اما تعريف مورد استفاده به طور گسترده در اوايل دهه 1980 از سوي کراسنر عرضه شده است. از ديدگاه وي «رژيم به معناي اصول، هنجارها، قواعد و رويه هاي تصميم گيري است که انتظارات کنشگران را به صورت تلويحي يا صريح حول يک موضوع خاص به هم نزديک مي کند(3). اصول اعتقادي در مورد واقعيات و علتها است. بنابراين در رابطه با اهداف بازيگران مي باشد(4) و به بياني مجموعه و تئوري درباره چگونگي عملکرد جهان است. هنجارها استانداردهاي رفتاري اند که بر مبناي حقوق و تکاليف تعريف مي شوند. قواعد، تجويزها يا ممنوعيت هاي خاصي براي عمل اند(5)يعني تنظيم کننده رابطه بين اهداف و رفتار يعني اصول و هنجارها مي باشد. در مقايسه با اصول، هنجارها در سطح پايين تري از کليت قرار دارند(6). رويه هاي تصميم گيري رويه هايي غالب براي انتخاب هاي جمعي و اجراي آنها هستند.

نظريه رژيم ها، واکنشي به رشد وابستگي متقابل بين جوامع صنعتي بود که يک نوع سازماندهي و هماهنگي را بين آنها ايجاد کرد. زيرا از ديدگاه تحليلگران اين نظريه فرض بر اين است که الگوهاي کنش کشورها تحت تاثير هنجارها و قواعدي است، اما از طرف ديگر اين رفتار هنجاري سازگاري خاصي با تعقيب منافع ملي دارد و به همين دليل است که برخي معتقدند که نظريه رژيم ها، تلاش براي سازش و مصالحه بين رئاليسم و ايده ئاليسم بوده است.

ويژگي رژيم هاي بين المللي:

ديدگاه پوچالا و هاپکينز، رژيم هاي بين الملل داراي 5 ويژگي هستند: الف) رژيم ها سمت گيري هاي ذهني را نشان مي دهند و در قالب ادراکات، انتظارات و يا اعتقادات مشارکت کنندگان در مورد رفتار مناسب يا هنجارها تجلي مي نمايند. ب)رويه هاي مناسب را براي تصميم گيري در خود دارند.ج) هر رژيم داراي نخبگاني است که به عنوان بازيگر صحنه عملي در درون آن مطرح است و دولت هاي ملي از اعضاء اصلي رژيم ها هستند. د) هر رژيم در برگيرنده اصول و هنجارهايي است که عمل مجاز و غير مجاز را روشن مي سازند. و) رژيم ها در تمامي حوزه هاي روابط بين الملل که رفتارهاي الگو بندي شده در آنها نمايان است، وجود دارند (7).در کل اين تقسيم بندي از سوي ديگر نويسندگان نيز پذيرفته شده است.

انواع رژيم هاي بين المللي:

يکي از تقسيم بنديها، تقسيم رژيمهاي بين المللي به دو نوع کلي رژيمهاي رسمي و غيررسمي است. از ديدگاه دونالد پوچالا و ريموند هاپکينز، رژيمهايي که ازطريق سازمان هاي بين المللي، شوراها، کنگره ها و يا ساير ارگانها ايجاد مي شوند و ازطريق بوروکراسي بين المللي برآنها نظارت مي شود، رژيمهاي رسمي هستند، مثل رژيم پول اروپا. رژيمهايي را که از طريق توافق و اجماع اعضا درمورد سلسله اهدافي ايجاد و حفظ مي شوند و ازطريق منافع متقابل و توافق شفاهي ودوستانه اجرا و با نظارت دوجانبه کنترل مي شوند، رژيم هاي غيررسمي گويند. مثل رژيم تشنج زدايي بين آمريکا و اتحاد شوروي در سالهاي 79ـ1970. اين رژيم، رقابت و ستيزه جويي بين آنها را محدود و تنش بين آن دو را کنترل مي کرد ولي چندان قواعد دوجانبه و نهادهايي براي کنترل و اجراي آن ايجاد نشد . بر اساس معيار ديگر رژيم ها را به سه دسته تحميلي، خود جوش و مذاکره اي تقسيم مي کنند. رژيم تحميلي رژيمي است که يک بازيگر هژمونيک از طريق نيش يا نوش و يا هر دو وسيله بين خود و ديگر بازيگران ايجاد مي کند(8). چنانچه برقراري رابطه هژمونيک نهادينه شود، گروهي از بازيگران نسبت به درخواست هاي برتري طلبانه ديگر بازيگران تمکين مي کنند. اين نوع رژيم مي تواند به دو شکل آشکار و دوفاکتو برقرار شود. بسياري از رژيم هاي اقتصادي که پس از جنگ جهاني دوم ايجاد شدند، از اين دست مي باشند.

رژيم خود جوش؛ يانگ رژيم هاي خود جوش را رژيم هايي مي داند که بنا به مقتضيات محيطي به وجود مي آيند، اما خصوصيت اين رژيم ها آن است که در مقابل بحران هاي محيطي بسيار ناتوانند. اين رژيم ها بدون اراده دولت ها به وجود آمده و به تدريج گسترش مي يابند وحاصل فعاليت جمعي بشر هستند. براي مثال، رژيمي مانند موازنه قدرت که بعد از جنگ جهاني دوم حاکم بر روابط شرق و غرب بود، درنتيجه توافق قدرتها مبني برايجاد اين چنين رژيمي نبوده است، بلکه شرايط و مقتضيات زمان باعث شکل گيري رژيم موازنه قدرت شده بود.

رژيم هاي مذاکره اي نيز رژيم هايي هستند که طي مذاکره بين بازيگران، اصول آن انتخاب مي شود و داوطلبانه بر حوزه اي از روابط مشترک حاکم مي شود(9). اين مذاکرات به گفته يانگ، اوج مبادلات بشر است. در اين مرحله است که نخبگان تلاش آگاهانه و عامدانه اي بکار مي برند تا رضايت صريح آحاد مشترکين در يک رژيم خاص را نسبت به ايجاد يک هنجار مقابله به مثل جلب کنند. رژيم خلع سلاح از جمله اين نوع رژيم ها مي باشد. البته تقسيم بندي هاي فرعي ديگري نيز براي رژيم ها انجام شده است. رژيم هاي قوي و ضعيف، رژيم هاي قراردادي رژيم هاي قهري، رژيم هاي ارادي و مشروع، رژيم هاي مطلوب، رژيم هاي نيک نهاد و رژيم هاي بد نهاد(10).

کاربرد رژيم هاي بين المللي:

رژيم ها در تمام مسائل مطروحه در نظام بين المللي، مفهوم پيدا کرده اند. از جمله در ابعاد اقتصادي، امنيت، محيط زيست، حقوق بشر، کنترل تسليحات، منابع زير زميني، هوانوردي، اقيانوس ها و درياها. از لحاظ اقتصادي رژيم ها را به عنوان ابزار و وسايل در اختيار دولت ها مي دانند. از ديدگاه کيوهين، رژيم هاي بين المللي تهديدي براي دولت ها محسوب نمي شوند بلکه براي آنها مفيد مي باشند. اطلاعات موثق در اختيار دولت ها قرار مي دهند و آنها را از عواقب و بهاي نقض ساير حقوق مالکانه آگاه مي سازند. وي همچنين معتقد است که اگر چه دولت ها ابتدا براي افزايش قدرت و تضمين منافع ملي به رژيم ها ملحق مي شوند اما بعداً طبق تئوري عقلانيت محصور، خواسته هاي مادي خود را در جهت پيشبرد همکاري مي کاهند. از نظر جوزف ناي نيز، رژيم ها باعث مي شوند که هزينه ها بين دولت ها تقسيم شود، ديپلماسي را سهل کرده و ايجاد نظم مي کنند. اصول، قواعد و نهادها بين ساير مسائل ارتباط ايجاد مي کنند و به بازيگران اين انگيزه را مي دهند که به موافقت هاي دو جانبه سودمند دست يابند. وضعيتي به وجود مي آيد که دولت ها منافع مشترک و منافع متضاد خواهند داشت. پس مهمترين کاربرد رژيم هاي بين المللي در ايجاد همکاري بين دولت هاست و به عنوان يک ابزار و مکانيسم چرخ همکاري را بين دولت ها چرب مي کنند و باعث مي شوند آن عامل عدم اطمينان و نامعلومي که در نظام بين المللي وجود دارد، کاهش پيدا کند( 11).

پارادايم هاي تحليلي رژيم هاي بين المللي:

در بررسي نظريه رژيم ها، چهار رويکرد را مي توان مشاهده نمود: رويکرد کارکردي، رويکرد معرفتي، رويکرد بازي ها و رويکرد ساختاري.

رويکرد کارکردي :

اين رويکرد، گروه هايي همچون کارکردگرايان، نئوکارکردگرايان و ايده آليست ها را شامل مي شود. تز اصلي و مشترک آنها عدم توجه به قدرت به عنوان عامل کليدي در رفتار بازيگران است. آنها رژيم هاي بين المللي را همچون بازيگر مستقل پنداشته که ضمن آنکه هيچ گونه تاثيري از ناحيه قدرت و منافع نمي پذيرند، بر دستاوردها و نتايج داراي تاثير بوده و عامل مهمي در تنظيم رفتار کشورها محسوب مي شوند. انديشه هاي اين گروه ريشه در ديدگاهي ايده آليستي مبني بر ايجاد حکومت جهاني منتها از طريق بسط و گسترش همکاري هاي بين المللي و توسعه حقوق بين الملل دارد. آنها معتقدند که در يک روند مشخص مي توانيم رفتار مبتني بر خودپرستي و سود جويي بازيگران را تغيير دهيم زيرا هنجارهاي موجود، حقوق، وابستگي متقابل اقتصادي و امنيت،گسترش تکنولوژي، گسترش آگاهي و موسسات شرايطي براي تغيير اين منافع شخصي به شرايطي که منافع تمام کشورها را در بر داشته باشد، فراهم کرده و مي کند. زيرا همانطور که انسان توانايي ساختن جهان را داشته است و آن را به شکل کنوني در آورده است، توانايي تغييرآن را نيز دارد. از نظر آنها هنگامي که اقدامات يکجانبه مطلوبيت کمتري نسبت به اقدامات چند جانبه داشته باشد، رژيم ها شکل مي گيرند. رژيم هاي بين المللي اطلاعات ايجاد مي کنند و نيز از طريق رژيم ها مي توان مهمترين مشکل روابط بين الملل يعني فريبکاري و بي اعتمادي را کاهش داد. رژيم ها همچنين هزينه هاي کسب اطلاعات را کاهش داده و کشورها مي توانند با عضويت در رژيم ها اطلاعات لازم را به دست آورند. عواملي که باعث شکل گيري رژيم ها مي شود، باعث استمرار و بقاي آنها نيز مي شود. تغيير در کارکردهاي رژيم و عدم تحقق کامل آنها باعث تغيير رژيم و احياناّ نابودي آنها مي شود.

ر رويکرد معرفتي :

اين رويکرد مربوط به ديدگاه هاي جديد در روابط بين الملل و چگونگي تاثير پذيري هنجارها است. تعريف منافع ملي بسيار مهم است ولي بيش از اينکه منافع ملي موثر باشد، برداشت و اجماع ارزشي لازم است. يعني هنجارهاي يک رژيم چگونه شکل مي گيرد. مطابق اين رويکرد رژيم ها بدون توجه به ايدئولوژي و ارزشهاي کشورها و موضوعات مورد همکاري و آگاهي از اهدافي که کشورها مي خواهند بر اساس آن همکاري کنند نمي توان منافع را پيگيري کرد. براي شکل گيري رژيم ها، وحدت ايدئولوژيک و اجماع ارزشي لازم است چرا که رژيم ها چيزي جز هنجارها نيستند. به عبارت ديگر همکاري تحت تاثير برداشت ها و سوء برداشت ها و پردازش اطلاعات است. رويکرد معرفتي بيشتر بر اين تاکيد دارد که چگونه اجماع ايدئولوژيک و دانش و اعتقاد سبب مي شودکه کشورها دست به تاسيس رژيم در سطح بين المللي بزنند. نقطه ضعف اين رويکرد اين است که نمي تواند پيش بيني کند در چه نقطه اي اجماع معرفتي حاصل مي شود. همچنين اينکه ما درک و شناخت از رابطه بين متغيرها را داشته باشيم کنش و رفتار خاصي را ايجاد نمي کند. همچنين اين ديدگاه نمي تواند ثابت کند که رژيم خاصي فقط براي تحقق اهداف خاصي مناسبت دارد. در کل اين نظريه بر شناخت معرفتي و ايدئولوژي کشورها تاکيد دارد(12).

رويکرد بازي ها/ ساختارگرايان تعديلي :

در اين گروه افرادي همچون رابرت کيوهين، رابرت جرويس و جان راگي و بنجامين کوهين قرار مي گيرند. رژيم هاي بين المللي از ديدگاه آنها متغير هاي دخيل و واسطه هايي قلمداد شده که در ميان قدرت دولت از يک طرف و رفتار بازيگران از طرف ديگر واقع شده است. به عبارت ديگر رژيم ها در چگونگي ايجاد خود تحت تاثير قدرت قرارگرفته و از طرفي مي توانند رفتار کشورها را تابع نوعي از نظم کنند. رژيم ها جدا از قدرت نيستند، ولي در اثرگذشت زمان موسسين رژيم قادر به کنترل کامل رژيم ها نخواهند بود و رژيم ها رفته رفته به استقلال نزديک مي شوند اگرچه هرگز استقلال کامل نخواهند داشت. مي توان گفت افکار آنان در نهادگرايي نئوليبرال تجلي يافته است. آنان در تلاش براي تشريح چگونگي پيدايش و شکل گيري رژيم ها دو راه مختلف را در پيش گرفته اند. نخست به انديشه ها و ديدگاه هاي اقتصاددانان خرد توجه کرده اندکه معتقدند دخالت دولت ها تنها راهکار دستيابي به نتايج مثبت نيست. اگر بازيگر مسلط و هژمونيک در بازار فعاليت کند، آنگاه بازيگر مورد نظر بهاي توليد نفع عمومي را خواهد پرداخت. نهادگرايان نئوليبرال اين استدلال را در عرصه بين الملل پذيرفته و آن را درست مي دانند. دوم آنان مدعي اند که «معماي زندانيان» درباره دشواري ايجاد همکاري در نظام بين الملل آنارشيک اغراق کرده است. آنها معتقدند که بازي بارها و بارها (بر خلاف اعتقاد رئاليست ها) انجام مي شود. سايه آينده بر روي بازيگران وجود خواهد داشت و بر محاسبات استراتژيک آنها تاثير مي گذارد. به دليل تکرار در بازي، ارزش داردکه با پذيرش خطر، استراتژي مبتني بر همکاري اتخاذ کرد تا بتوان به بهترين نتايج دست يافت، اگر کشوري از همکاري رويگرداني کند، طبق اصل«تلافي» بقيه دولت ها نيز از آن تبعيت مي کنند. طبق اين ديدگاه ساز وکار عمده براي ايجاد و حمايت از يک رژيم، وجود هژمون نيست بلکه اصل« عمل متقابل» است. بنابراين نهادگرايان ليبرال به طور روزافزون بر عواملي متمرکز شده اند که عمل متقابل را در درون سيستم تقويت کند(13). آنها معتقدند در روابط بين الملل وقتي بازي تکرار مي شود، منافع فوري و کوتاه مدت اوليه به منافع آتي و بلند مدت تبديل مي شود لذا کشورهايي که عاقلانه فکر مي کنند سودکوتاه مدت را فداي سود بلند مدت مي کنند و در نتيجه با هم همکاري مي کنند. بازيگران بين المللي که عاقل فرض مي شوند بر اساس تعهدات عمل مي کنند تا ضرري متوجه آنها نشود. در اثر بازي مي توان ساختار منفعت و ارجحيت هاي بازيگران را تغيير داد. در روابط بين الملل براي همکاري بايد اطلاعات و اعتماد را افزايش داد بنابراين بايد کاري کرد که بازي تکرار شود و امکان تلاقي طرفين را ميسر نمود تا افقي براي آينده گشوده و ميل به همکاري افزايش يابد. ثانياً بايد همکاري را در حوزه هاي مختلف موضوعي قرار داد که اگر در يک حوزه اي مشکل رخ دهد در حوزه هاي ديگر همکاري ادامه يابد.کشورها يک واحد عاقل فرض مي شوند که همچون واحد يکپارچه تصميم مي گيرند.

رويکرد ساختاري :

رويکرد ساختاري به عنوان موج نوين واقعگرايي از جمله پارادايم هاي حاکم بر روابط بين الملل است که به تبيين پديده هاي آن مي پردازد. اين گروه در حقيقت اعقاب فکري واقعگرايان کلاسيک محسوب مي شوند و با توجه به اصول فکري شان نسبت به امنيت و تاثير رژيم هاي بين المللي با بدبيني با آن برخورد مي نمايند. آنها هيچ نقشي به رژيم ها نمي دهند و از آنها به عنوان متغيير وابسته به قدرت نام مي برند. يعني رژيم ها آلت دست قدرت هاي بزرگ هستند. والتز به عنوان مثال مي گويد ساختار سياسي داراي سه بعد است. از سه بعد ساختارگرايي يعني توزيع قدرت، اصل نظم دهنده و وظايف واحدها، تمام کشورها در دو بعد اخير با هم مشترک هستند،آنچه که با هم يکسان نيست همان توزيع قدرت است و فقط توزيع قدرت مهم است(14).از نظر وي نهادهاي بين المللي در سيستم خود ياري موثر نبوده و همکاري آسيب پذير است. لذا رژيم ها به عنوان مکانيزم همکاري آسيب پذير هستند. در اين رويکرد، بر اين فرضيه نهادگرايي حمله مي شود که فعاليت هاي يک هژمون در نظام بين الملل قابل مقايسه با نقش دولت در هنگام حل و فصل مسائل مربوط به ناکامي در بازار است. همچنين آنها نمي پذيرند که رژيم ها نتيجه تلاش دولت ها براي غلبه بر فشارهاي حاصل از رقابت در شرايط هرج و مرج آميز است. برعکس به نظر آنها رژيم ها در شرايطي شکل مي گيرند که استراتژي هاي ناهماهنگ بتوانند جهت ايجاد نتايج و دست آوردهاي نسبي و متوسط تعامل کنند. از ديدگاه معتقدان به اين رويکرد دولت ها به دنبال آن هستند تا براي مقابله با مشکلات هماهنگ سازي (و نه همکاري) رژيم ها را تشکيل دهند. از نظر ساختارگرايان، ليبرالها اهميت قدرت را در بررسي رژيم ها ناديده مي گيرند. از نظر آنها يک هژمون مي تواند شکل گيري رژيم را وتو کند(15). در اين ديدگاه، سياست بين الملل يک بازي حاصل جمع صفر در ميان دولت ها تلقي مي شود و رژيم ها فاقد استقلال تلقي مي گردند. هنگاميکه روابط قدرت باعث تغيير در توانمندي هاي قدرت ملي شود، رژيم ها نيز دگرگون مي شوند. سوزان استرنج معتقد است که رژيم ها اصولاً مفهومي بدون تاثير و حتي گمراه کننده و مضر مي باشند، زيرا ابهام در تعريف آنها از قدرت و نحوه عملکرد آن در سطح بين الملل در روابط ميان کشورها که عامل اساسي در تعيين رفتار کشورها است، به شدت وجود دارد و عامل قدرت در اينجا ناديده انگاشته شده و يا براي آن اهميت کافي قائل نيستند. به نظر استرنج تمام ترتيباتي که ما از آن به عنوان رژيم ياد مي کنيم بعد از تغيير و تحول در ساختار قدرت در سطح بين الملل به سرعت و سادگي از هم فرو مي پاشد زيرا به نظر او اين قدرت هاي موجود هستند که اين ترتيبات را بر اساس منافع خود ايجاد مي کنند و لذا تاثير بسيار کمي را براي رژيم ها قائل هستند استرنج حتي رژيم ها را «مد» تلقي کرده و تاکيد دارد اگر رژيم هاي حاکم بر رفتار، خود تابعي از متغيير مستقل ساختار قدرت محسوب مي شوند، چه دليلي داردکه بيهوده وقت را صرف شناسايي اين عامل ناپايدار کنيم(16).

مهمترين فرضيه اي که انديشمندان ساختار گرا ارائه داده اند، تئوري "ثبات هژمونيک" است که تلاش مي کند نشان دهدکه تداوم و حاکميت قدرتمند رژيم هاي بين المللي به عنوان پايه هاي اصلي نظم بين المللي، وجود و ظهور دولت هژمونيک را هميشه و همچنان قطعي و ضروري مي نماياند و لذا تداوم کار اين رژيم ها و تداوم نظم جهاني نيز مستلزم وجود يک دولت هژمونيک مي باشد. براي کراسنر نيز ساز و کار اصلي مورد استفاده براي تبيين «ثبات هژمونيک» است. يعني آنچه به شکل اقصاد سياسي ليبرال بين المللي ديده مي شود نتيجه «توزيع هژمونيک قدرت اقتصادي بالقوه» است. بر اساس اين برداشت، رژيم هاي جديد را معمولاً قدرت هاي هژمونيکي خلق مي کنند که از قدرت نظامي، اقتصادي و ايدئولوژيک خارق العاده بهره مندند(17) بر اساس اين تئوري رژيم هاي بين المللي توسط هژمون ايجاد شده، هدف اصلي از ايجاد آنها خدمت به منافع هژمون، ثبات، نظم و استحکام نظام بين المللي مي باشد.گفته شده است که با توجه به فرايند و نحوه شکل گيري رژيم سه نوع هژمون وجود دارد که عبارتند از:هژمون سرکوبگر، هژمون دموکرات و هژمون هايي با سياست دوگانه. در صورت حاکميت هژمون سرکوبگر رژيم ها از نوع تحميلي مي باشند و شکل گيري و زوال آنها شديداً وابسته به عنصر قدرت خواهد بود. اما مشکلات و مسائل فراروي هژمون دموکرات از طريق چانه زني مرتفع مي شود. در هژموني با سياست دوگانه نظم و رژيم هاي مربوط به پيرامون هاي سيستم تحميل مي گردند، ولي هژمون در مورد بخش مرکز وارد چانه زني مي شود. اما در کل رژيم هاي ايجاد شده در اين الگو پيوند مستقيمي با عنصر قدرت خواهند داشت و تحول در ساختار قدرت معمولاً تحول در رژيم ها را سبب مي گردد. در درون اين ساختار زورمندان بايد جهاني صلح آميز و همراه با رفاه و سعادت را ايجاد کنند و ممکن است رژيم هايي را که مغاير با منافع آنها هستند، نابود کنند

    منابع:

    1-ايوانز، گراهام و جفري نونام (1381). فرهنگ روابط بين الملل، مترجمان حميرا مشيرزاده و حسين شريفي، نشر ميزان، چاپ اول، تابستان.

    2-ليتل، ريچارد(1383).«رژيم هاي بين المللي»، درجان بيلس و استيو اسميت: جهاني شدن سياست: روابط بين الملل در عصر نوين،ترجمه ابوالقاسم راه چمني و همکاران، تهران:موسسه مطالعات فرهنگي ابرار معاصر تهران، ص674.

    3-Haggard, Stephen and Beth, A.Simmon)1987)."Theories of International Regimes", International Organization,NO 41,3Summer,p493.

    4- عسگرخاني، ابومحمد(1383). رژيم هاي بين المللي، تهران: سلسله انتشارات موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر، چاپ نخست، ارديبهشت،ص 65.

    5. مشير زاده، حميرا(1385). تحول در نظريه هاي روابط بين الملل، تهران :انتشارات سمت،چاپ دوم،ص126.

    6-ليتل،همان،ص683.

    7. سيف زاده، حسين(1384). نظريه ها و تئوريهاي مختلف در روابط بين الملل فردي- جهاني شده، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، چاپ اول،ص429.

    8-سيف زاده، همان،ص33.

    9-سيف زاده، همان،349.

    10. عسگرخاني، ابومحمد(1381).«نظريه رژيم هاي بين المللي»، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي، شماره 57، پاييز، ص196.

    11-عسگرخاني،1381،ص189.

    12. دهقاني فيروز آبادي، سيد جلال(1387). «نظريه هاي مختلف در روابط بين الملل»، جزوه کلاسي درس تئوري هاي روابط بين الملل (کارشناسي ارشد)، دانشگاه علامه، دانشکده حقوق و علوم سياسي،ص 43.

    13.ليتل،همان،698.

    14- دوئرتي، جيمز و رابرت فالتزگراف(1383). نظريه هاي متعارض در روابط بين الملل، مترجمين: وحيد بزرگي و عليرضا طيب، انتشارات قومس، چاپ سوم،201-195.

    15-ليتل،همان،صص705-699.

    16-سيف زاده،همان،435.

    17-مشيرزاده،همان، 129.



http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/19/رژيم-هاي-بين-المللي-و-پارادايم-هاي-تحليلي
بستن   چاپ