سیاست و بازاریابی
مديريت استراتژيک دانش، نوآوري و عملکرد
دوشنبه 16 ارديبهشت 1392 - 11:19:30 AM
در دهه گذشته، اهميت دانش توسط پژوهشگران و افراد اجرايي بسيار پررنگ ديده شده است. امروزه دانش اساس رقابت به شمار مي رود.

به ويژه دانش نهفته که مي تواند منبعي براي ايجاد تمايز به دليل ماهيت منحصر به فرد، غير قابل تقليد بودن و غير قابل جايگزيني بودن آن باشد. با اين وجود نقش محض پردازش دانش، به تنهايي ضامن مزيت هاي استراتژيک نيست. از اين رو بايد در مورد مديريت دانش انديشيد. در سال هاي آينده بنگاه هايي که اقدام به ايجاد دانش جديد و اجراي موثر و کارآمد آن مي کنند در ايجاد مزيت رقابتي موفق خواهند بود. مديريت دانش به عنوان مديريت فعال دانش به صورت سيستماتيک و صريح تعريف مي شود و شامل خلق، سازماندهي، تزريق، استفاده و بهره برداري از دانش است. اصول مديريت دانش به صورت بنيادي در اصول هر سازماني مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. اين تنوع توانسته به پيشبرد سريع آن کمک کند. در اين موقعيت، چالش هاي بسياري براي تثبيت دانش به عنوان يکي از اصول مجزا براي سازمان مورد بررسي قرار گرفته است.


از ديدگاه فعالان اين زمينه، اگر بنگاه ها بخواهند جايگاه خود را در بازار حفظ کنند و به رشد خود ادامه دهند، بايد به اهميت مديريت دانش توجه ويژه اي داشته باشند. بنابراين بسياري از بنگاه ها شروع به مديريت دانش و سرمايه هاي فکري خود کرده اند. اکثر بنگاه هاي بزرگ در آمريکا و بسياري از کشورهاي اروپايي به نوعي به دنبال ايجاد انگيزه در کارمندان خود براي خلق دانش هستند. با اين وجود بسياري از سيستم هاي مديريت دانش ناموفق بوده اند و نرخ شکست آنها به ميزان 80 درصد به دلايل متنوعي مانند تمرکز بيش از حد بر مديريت تکنولوژي، استراتژي هاي نامناسب مديريت دانش يا ناديده گرفتن پيامدهاي مديريت دانش با شکست مواجه شده است. امروزه که فناوري هاي بسياري براي تقويت و به اشتراک گذاشتن دانش به بلوغ خود رسيده است، محققان و فعالان توانسته اند عوامل موفقيت و شکست خود را منعکس کنند. تا کنون هيچ مدل واضحي که نشانگر متغيرهايي باشد که مديريت دانش برآنها تاثير بسزايي داشته است، معرفي نشده است. مطالعات محدودي به آزمودن ارتباط ميان مديريت دانش و عملکرد پرداخته اند. بنابراين نياز به دانستن اين موضوع که چگونه و تحت چه شرايطي مديريت دانش منجر به به وجود آمدن نتايج بهتري مي شود موضوعي است که هنوز به آن به طورکامل پرداخته نشده است. علاوه برآن، دانش سازماني نقش مهمي در نوآوري ايفا مي نمايد. با اين وجود بسيار دشوار خواهد بود تا از روي مطالعات موجود به ارتباط ميان مديريت دانش موثر و عملکرد بپردازيم.
مديريت استراتژيک دانش

مديريت استراتژيک دانش به پروسه ها و زيرساخت هايي مي پردازد که بنگاه براي کسب، ايجاد و درميان گذاشتن دانش در جهت تنظيم استراتژي و اتخاد تصميمات تجاري از آنها استفاده مي کند. استراتژي دانش يک بنگاه به بررسي رويکرد کلي يک سازمان که مايل به همسو کردن منابع دانش و توانايي هاي خود با نيازمندي هاي استعداد در استراتژي خود است، مي پردازد. بنابراين فاصله دانشي موجود بين آنچه يک بنگاه بايد براي اجراي استراتژي خود بداند و آنچه که مي داند کاهش مي يابد. درک بهتر مفهوم و کاربردهاي استراتژي هاي دانش مي تواند از طريق بررسي مهم ترين دستاوردهاي آن حاصل شود. يک عامل الزامي اين است که بنگاه هاي داراي توازن بايد بتوانند مفهوم اکتشاف و بهره برداري از دانش را درک نمايند.

تاثيرات مديريت دانش بر نوآوري

تلاش هاي نوآورانه شامل جست وجو، کشف، تجربه و توسعه فناوري هاي جديد، توليد محصولات و خدمات جديد و ساختارهاي جديد سازماني است. نوآوري تماما در مورد اجراي ايده هاي جديد است. نوآوري در ذات خود به عنوان يک عامل، ساختار جديد يا سيستم اجرايي، يک سياست جديد کاري براي توسعه محصولات و خدمات به شمار مي رود. پروسه نوآوري وابستگي بسيار زيادي به دانش دارد. دانش جديد و با ارزش به وجود مي آيد و سپس تبديل به محصولات يا خدمات جديد با تبديل دانش کلي به دانش ويژه، مي شود. تمايل يک سازمان به دانش تحت تاثير امکان نتيجه بخشي آن براي سازمان قرار دارد. اين نتايج مي تواند شامل افزايش خلاقيت و نوآوري در زمينه محصولات و خدمات باشد.

به همين دليل نوآوري همواره به عنوان نتيجه اصلي مديريت دانش به شمار مي رود. شواهد تجربي و تحقيقات گذشته نشان مي دهند که يک بنگاه با ظرفيتي که در مديريت دانش ايجاد مي کند، مي تواند نوآوري بيشتري داشته باشد. جهت بهره وري بيشتري از مديريت دانش و ايجاد نوآوري بالاتر در محصولات و خدمات بايد رويکرد استراتژيک براي دستيابي به مزيت رقابتي و بهبود عملکرد داشت. با اين وجود بايد توجه داشت که تاثير هر استراتژي مديريت دانش، بر عملکرد ممکن است متفاوت باشد. با توجه به رويکرد دانش محور در سازمان ها برخي از مطالعات پيشنهاد کرده اند که استراتژي شخصي سازي که تمرکز آن بر مديريت دانش نهفته است ممکن است در مقايسه با استراتژي جمع آوري دانش که رويکرد آن بر دانش صريح است در بهبود ايجاد مزيت رقابتي در سازمان بهتر عمل کند. مطالعات ديگري نشان داده اند که تاثير استراتژي مديريت دانش صريح بالاتر از عملکرد دانش نهفته است. اين تضاد در نتايج تحقيقات به اين دليل است که تحقيقات پيشين بر اين عقيده اند که هر دوي استراتژي هاي مديريت دانش باعث بهبود عملکرد به شيوه متفاوت و منحصر به فرد خود مي شوند.

مديريت دانش رمزگذاري شده باعث صرفه جويي در زمان مي شود و هماهنگي ها را در سطح سازمان بهبود مي بخشد. اين در حالي است که استراتژي شخصي سازي باعث بهبود کيفيت شده، پيام آور توانايي به مشتريان بوده و توانايي به نوآوري را بهبود مي بخشد. به طور کلي مي توان نتيجه گرفت مديريت استراتژيک دانش باعث بهبود نوآوري مي شود. نتايج حاصل از بررسي هاي مقاله پيش رو نيز نشان مي دهد رويکرد شخصي سازي و رمزگذاري، هردو تاثير مثبتي بر نوآوري سازماني دارند. اين به آن معني است که سازمان ها مي توانند هم بر فناوري اطلاعات وهم توانايي هاي نيروي انساني براي تقويت نوآوري و عملکرد تمرکز کنند.

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/158/مديريت-استراتژيک-دانش،-نوآوري-و-عملکرد
بستن   چاپ