سیاست و بازاریابی
مديريت به شيوه استيو جابز، آري يا خير؟
پنجشنبه 12 ارديبهشت 1392 - 2:31:37 PM

استيو جابز به واسطه سبک مديريتي اش در کسب و کار، مدتها قبل از مرگش در اکتبر 2011، به اسطوره تبديل شد. شرکت اپل نيز در بيشتر دوران فعاليت خود حضور برجسته اي در بازار کسب و کار داشته است و هم اکنون در رده باارزشترين شرکت دنيا قلمداد ميشود.

اغلب رهبران سازمانهاي تجاري، آرزومند آن هستند که به لحاظ موفقيت در بازار، روزي با استيو جابز هم رده شوند اما آيا براي رسيدن به اين هدف آنها بايد از شيوه مديريتي جابز تقليد کنند؟ پيش از پاسخ دهي به اين سوال لازم است درباره روشهاي مديريتي وي به تحقيق و تفحص عميق تري بپردازيم و به خاطر بسپاريم که مديريت جابز هرچند هيجان انگيز و جالب است ولي موفقيت اپل در زمان حيات استيو جابز بيش از همه چيز، مرهون قوه خلاقيت و نوآوري وي بوده است.

در مورد شيوه مديريتي استيو جابزا کنون شفاف تر از هر زمان ديگري مي توان زبان به سخن گشود.

والتر ايزاکسان، مدير عامل اسبق CNN و سردبير سابق مجله تايمز، در يک کتاب 600 صفحه اي سرگذشت مبسوطي از استيو جابز را به رشته تحرير در آورده است.

استيوجابز در تحرير اين کتاب خواندني به مدت 5سال با والتر ايزاکسان شخصا همکاري کرده است. جالب اينجا است جابز به نويسنده کتاب گفته است: “اين کتاب متعلق به توست و من هيچگاه آنرا نخواهم خواند.”

شيوه مديريتي که ايزاکسان در کتاب خود آن را ترسيم مي کند ميتواند “تئوري مردان موفق” را که در ميانه قرن نوزدهم بسيار رايج بود به تصوير بکشد. افرادي که به همراه مديرانشان و با نوآوري و اجراي تصميماتي خطير، محصولي جديد را در جهان ثبت کردند.

استيوجايز يک مدير مشتاق و نوآور بود که کمپاني خود را به سمت ارائه ايده ها و خدماتي خلاق سوق ميداد و از اين طريق مسير زندگي بسياري از ما را متحول نمود. تاثير محصولات اپل دقيقا به ميزان تاثيري بوده که ورود صنايعي مانند موبايل، سينما، چاپ و موسيقي بر زندگي انسان داشته است.

بايد توجه داشت که سبک رهبري جابز الگويي پيچيده دارد، براي مثال وقتي در حال انجام کاري بود شديداً روي آن تمرکز ميکرد، اعتماد به نفس زيادي در ريسک کردن داشت و با برخورداري از شخصيت کاريزماتيک، انبوهي از کارمندان و مشتريان را به حامي طرحهاي خلاقانه خويش مبدل مي کرد.

با وجود اين، برخي از ويژگيهاي دوران نوجواني تا آخر عمر در او باقي ماند، از جمله اينکه بي صبر ، لجوج و يکدنده بود و روحيه ايي انتقادي داشت. جابز ممکن است آنگونه که ايزاکسان او را توصيف ميکند بزرگترين مدير تجاري در عصر ما باشد اما نبايد فراموش کرد که در عين حال فردي با خلق و خوي متغيير، رفتاري مستبدانه و شايد بتوان گفت “ظالمانه” بود.

رفتار استيوجابز اگر چه ظاهري مستبدانه داشت اما همين رفتار در زمان و مکان مناسب ، عامل اصلي در به ظهور رسيدن و شکوفايي شرکت اپل و نوآوري در محصول بود، همچنين اين سبک مديريتي باعث شکل گيري فرهنگي منحصربه فرد شد که جابز آنرا پايه ريزي کرد.

همان روندي که در زمان مديريت او در دو شرکت ” نکست و پيکسار ” ادامه داده شد و توانست شرکت پيکسار را در انيميشن سازي به رقيبي بي بديل با والت ديسني تبديل کند و شرکت والت ديسني ناگزير به خريد اين شرکت شود. جابز بسيار بهتر از ساير رهبران دريافت که فرهنگ سازماني مناسب، تاثير به سزايي در رسيدن وي به آرمانهايش مبني بر نوآوري و خلاقيت در محصولات، ايفا مي کند.

همانگونه که خود او در توصيف اپل گفت:

يک کمپاني بادوام که مردم هميشه توقع محصولات فوق العاده از آن دارند. سازماني که از حالا تا يک يا دو نسل به حيات موفق خود ادامه مي دهد. چگونگي دستيابي جابز به رهبري شرکت اپل بسيار فريبنده و در عين حال گيج کننده است. براي مثال در انجام تعهداتش فردي بسيار بي ثبات بود و در زمينه هاي مختلف، چه شخصي و چه کاري خيلي زود عاشق مردم ميشد و زود نيز از آنها رنجيده و کناره گيري ميکرد، اگرچه او توانايي ذاتي زيادي در ايجاد سازمانهاي موفق و خلاق داشت اما اين رفتار متغير مانع از آن ميشد که بتواند از همکاري بسياري از کارکنان خودش بهره جويد.

هنگامي که موعد انجام کارهاي تيمي ميرسيد، جابز شيوه اي بسيار موثر براي به چالش کشيدن و ايجاد حس رقابت ميان اعضاي گروه را داشت. هدف او از اعمال اين روش اين بود که افراد از حداکثر توانايي هاي خود براي رسيدن به نتايجي خارق العاده استفاده کنند تا “ناممکن ها ممکن شوند” هر چند که در طي اين مسير تنها تعداد معدودي از افراد تيم قادر به ادامه رقابت بودند و بسياري ديگر نااميد ميشدند.

در خصوص جذب و مديريت منابع انساني در مصاحبه ايي استيو جابز اشاره ميکند: “مهمترين کاري که من براي سازمانم انجام دادم استخدام افراد مناسب بود” و در جايي ديگر اشاره ميکند که: “هيچکس دوست ندارد براي کسي کار کند که از وي چيزي ياد نميگيرد و به دانش اش اضافه نميشود”. جابز به واقعيتها با ديدگاه ويژه ايي مينگريست ، از ديد استيو واقعيت ها قابل انعطاف هستند و بستگي به شيوه نگرش افراد دارند.

جابز با همين ديدگاه واقعيتها را نقد ميکرد و با اراده سرکش و اشتياق بسيار سعي بر آن داشت تا هر واقعيتي را در راستاي انطباق با اهدافش متحول سازد.


حال اين سوال مطرح ميشود که آيا اگر ساير مديران از رفتارهاي جابز چه خوب و چه بد الگو بگيرند ميتوانند به نتايجي همانند آنچه او دست يافت بشوند؟ پاسخ تنها يک کلام است: خير.

اجرا و پياده سازي رفتارهاي جابز به تنهايي ميتوانند يک سازمان را به قهقرا کشاند، مهمترين عامل موفقيت جابز “استعداد تحسين برانگيز او در روياپردازي و اجراي هدفمند آنها براي خلق محصولات جديد براي مشتريانش” بود. بايد اشاره داشت که حتي در عصر ما تعداد بسيار معدودي از رهبران هستند که به اندازه جابز در مشخصات محصولات و جزئيات طراحي آنها حساسيت نشان دهند. او قبل از اينکه به ظرفيت بازار و سود حاصل از فروش محصول توجه کند به سادگي، کاربردي بودن و برآورده کردن خواسته هاي مشتريان توجه ميکرد.

اين توجه در تمام بخشهاي فروش، بازاريابي و برنامه ريزي کمپاني منعکس شده بود. اين شيوه در مديريت جابز مشابه روشهاي مديريتي رهبران شرکتهاي والت ديسني و ادوين لند بود، دو رهبري که جابز همواره شيوه آنان را مورد تحسين قرار ميداد و اين گفته مشهور جابز از همين ديدگاه نشات ميگيرد: “مشتريان نميدانند چه ميخواهند تا وقتي که ما به آنان نشان دهيم.”

محصولاتي که مشتريان آنها را ميخرند، و نه تنها منطبق با خواسته هاي آنها است بلکه حس اعتمادبه نفس و شجاعت را در آنان متبلور مينمايد. اين مشخصه محصولات شرکت اپل به دليل حساسيت جابز به نوع طراحي محصولات بود.

ايزاکسان در کتاب خود اين ويژگي جابز را مربوط به مطالعات و اعتقاد وي به ذن در مکتب بوداييسم ميدانست و همچنين آشنايي او با مکانيک که از مونتاژ کردن ماشينها در گاراژ خانه خود به دست آورده بود.

بخش عمده اي از نبوغ جابز همانگونه که ايزاکسان ادعا ميکرد مربوط به قدرت تصويرپردازي جابز بود که کاملا غريزي بود. او در طراحيهايش تلفيقي از رشته هاي گوناگون به ويژه علوم انساني بهره گرفته بود، در واقع ترکيبي عالي از هنر و مهندسي. با افزايش سن و تجربه، استيوجابزبه مديري بهتر در ميان مردم تبديل شد. اگرچه جابز کسي نبود که درباره نقاط منفي شخصي اش صحبت کند يا به آنها توجه کند.

در جايي او اشاره ميکند: من و ووزنياک کمپاني را بر اساس دستيابي به نتايجي فراسوي مرزهاي طبيعي تاسيس کرديم و چارچوب کلي آنرا در ابتداي تاسيس مشخص کرديم، اما در ايجاد همکاري با ساير سازمانها و مردم خوب عمل نکرديم. اگر اپل بتواند توانايي خود را در اين زمينه بالا ببرد خدمت بزرگي در حق خود انجام داده است. شايد اگر جابز زمان بيشتري در اختيار داشت ميتوانست خود اين مشکل را برطرف کند.

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/134/مديريت-به-شيوه-استيو-جابز،-آري-يا-خير؟
بستن   چاپ