بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - با وجود همهگیری جهانی کرونا و توقف بسیاری از پروژههای تحقیقاتی از جمله حفاریها و اکتشافات باستانشناسی، در سال 2020 شاهد کشفهای فراوانی بودیم.
باستانشناسی نزدیکترین چیزی است که به ماشین زمان داریم. البته باستانشناسان به جای استفاده از خازنها و مدارهای الکترونیکی پیشرفته به سبک فیلم سینمایی «بازگشت به آینده»، به فناوریهایی مانند رادار نفوذ به زمین، میکروسکوپ الکترونی روبشی، توالییابی دیانای و البته همان ادوات آشنای قدیمی باستانشناسی یعنی بیل و کلنگ و بُرس و چوب بامبو متکی هستند. کار این دانشمندان با مجهز بودن به ابزارها و تکنیکهای مناسب، به ما امکان میدهد گذشته را بازسازی کنیم و همهچیز را چنانچه در گذشته بودهاند پیشِ چشم خود مجسم کنیم. سالها بعد، وقتی که صحبت از سال 2020 به میان بیاید، اولین نکتهای که از این سال منحوس به ذهن خطور میکند قطعا باستانشناسی نیست؛ ولی بدین معنا نیست که سال خوبی در این رشته علمی پشت سر نگذاشتهایم. در سال 2020 شاهد اکتشافات باستانشناسی مهم در رشتهها، دورههای تاریخی، مکانها و فرهنگهای بسیار متنوعی بودیم. برخی از این کشفها از سالها پیش انجام گرفته بودند و تنها در سال 2020 بود که کاملا مستندسازی میشدند و دیگر اکتشافاتی هم بودند که همزمان جزئیاتشان اعلام شد. در فهرستی که تقدیم شما خوانندگان عزیز میکنیم، از دوبارهگویی کشفیاتی که قبلا مفصل به آن پرداخته بودهایم صرف نظر کردهایم؛ کشفهایی همچون «فولاد هزار ساله در ایران» و «نقاشیهای سنگی در آمازون» . دستهای دیگر از کشفها بودند که با وجود اهمیت به این فهرست راه نیافتند؛ کشفهایی همچون «آرامگاه رومولس (بنیانگذار افسانهای شهر روم باستان)» و «خطوط جدید نازکا» که برای آن دو دلیل داشتیم: حجیم نشدن زیاده از حد مطلب و داشتن آن جذابیتی که باعث شود خواننده مطلبی چنین پُرحجم را بخواند. البته سعی کردیم رویدادهایی را برگزینیم که آن تهمایههای تاریک و مملو از وقایع هولناک و پرخون و خشونت را در خود داشته باشد که به حالوهوای سال 2020 نزدیکتر باشد! به هر روی، با مهمترین رویدادهای باستانشناسی سال 2020 همراه شما هستیم: پردهای تازه از نمایش هولناک وزوو
به گزارش واشنگتن پست ، تیمی از محققان انگلستانی و ایتالیایی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که قربانیان فوران آتشفشان وزوو، به احتمال زیاد پخته یا بر اثر استنشاق گاز سَمی خفه شدند. آتشفشان چینهای وزوو، در سال 79 م مسبب یکی از مشهورترین فاجعههای آتشفشانی در جهان بود که طی آن، شهرهای باستانی مشهوری همچون هرکولانیوم، پُمپئی، اوپلونتیس و استابیا کاملا نابود شدند. شهر هرکولانیوم در دامنهی وزوو بین کوه و خلیج ناپل قرار داشت. در حین فوران، ساکنان به ساحل گریختند و به دوازده بنای طاقی پناه بردند که به آنها «خانه قایقی» گفته میشد. در همین خانههای قایقی است که طی دهههای 1980 تا اوایل 2000، بقایای اسکلتهای 340 نفر پیدا شد. ستون دود و خاکستر آتشفشان، روز را به شب بدل کرده بود
مردم هراسان با ناامیدی وارد خانههای قایقی شده بودند. بیشترشان زنان، کودکان و نوزادانی از خویشان یکدیگر، همراه با سگها و گوسفندان خود بودند. خیلی از اجساد وقتی پیدا شدند، روی هم تلنبار شده بودند. بیشتر کسانی که در ساحل جان دادند، مردان و جوانان بودند. پلینی کوچک که در آن روزگار نوجوانی اشرافزاده بود، در فاصله 24 کیلومتری کوه وزوو در خلیج مِسنیوم زندگی میکرد. او در نامهای که سالها بعد به تاسیتوس (مورخ مشهور رومی) نوشت، بهخوبی وحشت مردم را هنگام فرار از مهلکه شرح داد. او در نامه خود نوشت: «برخی والدین خود، دیگران فرزندان یا همسران خود را صدا میکردند و سعی داشتند آنان را از روی صدایشان تشخیص دهند.» آن سوی خلیج در شهر استابیا (8 کیلومتری جنوب آتشفشان) هوا از گوگرد انباشته بود و مردم بالش و متکاهای خود را به سر بسته بودند تا خود را از گزند خاکستر آتشفشانی مصون بدارند. عموی پلینی کوچک، (نویسنده، مورخ، طبیعیدان و فرمانده نیروی دریایی روم) معروف به پلینی بزرگ، از مِسنیوم برای نجات مردم به آنجا شتافت. (شرح مرگ پلینی بزرگ را در این مطلب بخوانید) ولی او در ساحل از پا افتاد و زیر دود و خاکستر آتشفشانی جان خود را از دست داد. صحنه در هرکولانیوم (حدود 5 کیلومتری غرب آتشفشان) از این وحشتناکتر بود.
بناهای ساختهشده از استخوان ماموت قبلا هم کشف شده بودند، از جمله بناهایی در شرق اروپا، ولی سازههای قبلی مقیاس بسیار کوچکتری داشتند. محققان بهطور کلی به این بناهای باستانی «خانهی ماموتی» میگویند که تصور میشود به سازندگانشان امکان بقا در سرمای طاقتفرسای آخرین عصر یخبندان داده باشد. در بنای جدید، شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد کسانی در آن زندگی کرده باشند. در خانههای ماموتی کوچکتر همواره اجاقهایی وجود داشت و استخوانهایی حیوانات خوردهشده از جمله گوزن، اسب و روباه در آن یافت میشد؛ ولی در بنای ماموتی اخیر اصلا خبری از استخوانهای چنین حیواناتی نیست. در همین حال، در خانه ماموتی کوستیونکى، تکههای زغال پیدا شده است که نشان میدهد سازندگان این بنا برای گرم کردن خود تنها به سوزاندن استخوان اکتفا نمیکردند. سؤال اینجا است اگر کسی در داخل این خانهها زندگی نمیکرده، پس چرا در آن آتش روشن کردهاند؟
به نقل از BBC News، کارگران در سال 2017 هنگام بازسازی ساختمان امانتفروشی ناسیونال مونتی دِ پیداد متوجه کف ساختمان قدیمی با برشهای بزرگ سنگ بازالت شدند. ساختمان این بنگاه از سال 1755 در میدان مرکزی پایتخت مکزیک قرار داشته است. باستانشناسان مؤسسه ملی مردمشناسی و تاریخ مکزیک بلافاصله پس از اطلاع از جریان، وارد عمل شدند و در حفاریهای خود یک اتاق 3٫9 در 4٫8 متری را پیدا کردند که احتمالا بخشی از خانه کورتز بوده است. این ساختمان با سنگهای بازالت و سنگی آذرین وزیکولی ساخته شده بود. باستانشناسان 3 متر پائینتر متوجه کف بازالتی دوم شدند. این ساختمان متعلق به دورهی پیش از ورود اسپانیاییها بود. باستانشناسان به این نتیجه رسیدند که این سنگها روزگاری حیاط کاخ اَکسایاکاتل را تشکیل میدادند. این کشف به باستانشناسان کمک کرد اطلاعات بیشتری از برههای که لحظات سرنوشتساز فتح مکزیک توسط اسپانیاییها رقم میخورد به دست بیاورند. به گزارش Ancient Origins، موتهئوکسوما (مونتهزوما)، آخرین حاکم مستقل آزتکها، پس از ورود متصرفان به تنوچتیتلان (پایتخت امپراتوری آزتک) به آنان اجازه داد در کاخ پدرش بمانند. اسپانیاییها با قتلعام میزبانان خود جواب این مهماننوازی را دادند. این کشتار در خلال مناسک مذهبی در می سال 1520 اتفاق افتاد. در همان سال بود که موتهئوکسوما به وضع بسیار مشکوکی در محوطه کاخ درگذشت.
آزبورن و همکارانش دریافتند که هیروگلیفها به لوویانی نوشته شدهاند که یکی از قدیمیترین شاخههای زبانهای هند و اروپایی محسوب میشود. آزبورن کتیبه را به دو تن از بهترین متخصصان زبان لوویانی در مؤسسه خاورشناسی شیکاگو نشان داد. در بخشی از این کتیبه باستانی چنین نوشته شده بود: «خدایان توفان، پادشاهان (رقیب) را تسلیم اعلیحضرت کردند.» پادشاهی که روی این سنگ یادبود از او صحبت شده بود، «هارتاپو» نام داشت و احتمالا اینجا پایتخت او بوده است. آزبورن عقیده دارد که این شهر باستانی در دوران اوج خود حدود 300 هکتار وسعت داشت و دارای کاخها، برجوباروها و بناهای بزرگ دیگری بود که آن را به یکی از بزرگترین شهرهای باستانی عصر مفرغ و آهن در ترکیه تبدیل میکرد.
باستانشناسان حجم کل سکو و ساختمانهای روی آن را حداقل 3٫6 میلیون متر مکعب برآورد میکنند؛ یعنی این بنای کهن مایاها حتی از بزرگترین اهرام مصر بزرگتر بوده است. محققان برآورد کردند که ساخت این بنا با نیروی کار 5 هزار نفر بهصورت تمام وقت، بیش از 6 سال طول کشیده است. ظاهرا این سکو، مکانی برای انجام تشریفات بوده و احتمالا دستهرَوی و آئینهای دیگری انجام میگرفته است. ازآنجاکه هیچ ساختمان مسکونی در این حوالی پیدا نشده، دقیقا دانسته نمیشود چند نفر در اینجا نزدیکی زندگی میکردند. ولی وسعت سکو، اینوماتا و همکارانش را به این نتیجه رساند که سازندگان آگویادا فِنیکس، بهتدریج سبک زندگی شکارچی-گردآور را رها کرده باشند. احتمالا کشت ذرت که شواهدی از آن در محوطه پیدا شده است، در این راه به آنان یاری رسانده باشد.
وجود شمار زیادی از سنگنگارههای باکیفیت، بدین معنی است که باستانشناسان کشف بزرگی انجام دادهاند. نیوزویک در این خصوص گزارش داد که ازآنجاکه باستانشناسان میخواستند محوطه را ایمن نگه دارند، نتایج یافتههای خود را بلافاصله اعلام نکردند. غارنگارههای اخیرا کشفشده، قدیمیترین آثار هنر باستانی هستند که تا به حال در کاتالونیا کشف شدند. قدمت این نقوش باستانی به حدود 13 هزار سال ق.م و دوران پارینهسنگی زبرین و مشخصا دورهی ماگدالنی (بازهای بین 17 هزار تا 12 هزار سال قبل) برمیگردد. تصور میشود که این غار زمانی یک زیارتگاه یا مکان مقدس مذهبی بوده و مناسک و آئینهایی در آن برگزار میشده است. با توجه به سبکهای مختلفی نقوش، غار فونت مایور ممکن است برای مدت زیادی مکانی مقدس بوده باشد. کاتالاننیوز از قول پروفسور وِرگس گزارش داد که ممکن است این نیایشگاه باستانی حتی بزرگتر بوده باشد؛ ولی برخی از حّکاکیها در اثر دخالتهای اخیر از بین رفته است. در واقع، در گذشته این غار بخشی از مسیر سفرهای ماجراجویانه بوده است. بسیاری از کسانی که به آن سر زدند، به نقوش دست زده یا خودشان روی آن نقاشی کرده و متعاقب آن ناخواسته این آثار ارزشمند هنرِ عصر سنگ را از میان بردهاند.
در میان جمجمههای جدید که ضلع شرقی برج پیدا شدند، دست کم سه جمجمه کودک وجود دارد. باستانشناسان قبلا تصور میکردند که این بناهای یادبود با جمجمه جنگجویان مرد مغلوب ساخته میشدند. ولی بررسیهای اخیر حاکی از آن است که برخی جمجمهها به زنان و کودکان تعلق دارد. اما، ممکن است که جمجمهها متعلق به برخی از اسیرانی باشد که بعدا قربانی شدند. هنوز دانسته نمیشود چه تعدادی از این جمجمه به خدایان پیشکش شدند و اینکه آیا به قربانیان لباسهای مخصوص پوشانده و با آنان رفتار متفاوتی (آنطور که با قربانیان جشن خون) میشده است؟ به هر حال چنانچه نشریه آتلانتیک در سال 2017 گزارش داد، آزتکها قبل از آنکه جمجمه قربانیان به تسوماپانتلی انتقال دهند، جمجمهها را در طاقچههای کوچکتری در اطراف تنوچتیتلان به مردم نشان میدادند. ممکن است منظرهی این برجها دست کم برای برخی از خوانندگان بسیار دلهرهآور به نظر برسد؛ ولی چنانچه باستانشناسان مؤسسه ملی انسانشناسی و تاریخ مکزیک خاطر نشان کردند، مرگ در فرهنگ آزتکها وسیلهای برای تدوام خلقت بود و قربانی کردن باید برای ادامه چرخهی حیات انجام میگرفت. در اسطوره آفرینش آزتکها، انسانها مسئول احیای خورشید و همچنین شکرگذاری از زمین برای حاصلخیزی که بر آنان ارزانی داشته بودند. جشن خون به اشکال گوناگونی انجام میگرفت. در این مناسک بسته به خدایی که آئین برایش برپا میشد، حیوانات یا انسانها قربانی میشدند. در برخی موارد کاهنان معابد باید خون خود را به خدایان تقدیم میکردند.
به هر روی در پاییز 2019 ، مورندی بوناکوسی و حسن احمد قاسم از اداره آثار باستانی دهوک کردستان عراق، توانستند در خلال حفاریهای خود 10 نقش برجسته بسیار تماشایی را در یک آبراه باستانی کشف کنند. به گفته باستانشناسان، این نقوش برجسته صحنهای بینظیر به تصویر کشیدهاند. در این نقوش پادشاهی دیده میشود که به عقیده باستانشناسان باید همان سارگون دوم باشد. در این نقوش همراه پادشاه آشوریان، دستهای از خدایان از جمله آشور، سوار بر اژدها و شیر شاخدار و همسرش مولیسو بر تخت پادشاهی که شیران به دوش میکشند دیده میشود. دیگران خدایانی که در این نقوش برجسته باستانی به چشم میخورد، ایشتار، ایزدبانوی عشق و جنگ، شمس، خدای خورشید و نهایتا نَبو، خدای خِرد است. باستانشناسان گمان میکنند که چنین نقوشی میتوانست به مردم این پیغام را برساند که حاصلخیزی و باروری از قدرت خدایان و همچنین سلاطین نشأت میگیرد. به گفته باستانشناسان، این نقش برجستهها حاکی از آن است که ساخت چنین نقوشی در معابر و مکانهای عمومی کاملا رواج داشته و در آن دوران امر عادی بوده است. در واقع این کشف بهخوبی نشان میدهد که چنین آثار ارزشمند هنری نهتنها در کاخهای پادشاهان بلکه در همهجا، حتی در جایی که کشاورزان به استخراج آب میپرداختند برپا میشدند. این آبراهها که از چشمهها مشروب میشدند، آب کافی برای کشت جو، گندم و سایر محصولات کشاورزی فراهم میکردند. همین مزارع آذوقه کافی برای جمعیت بیش از 100 هزار نفر یا بیشتر شهر نینوا را فراهم میکردند که روزگاری از بزرگترین شهرهای جهان بود. ویرانههای این کلانشهر پهناور باستانی در فاصله 96 کیلومتری کرانههای جنوبی رود دجله (در شهر موصل کنونی) قرار دارند. سارگون دوم بر آنچه مورخان امپراتوری آشوری نو مینامند حکمرانی میکرد. این امپراتوری از سال 911 ق.م تا 609 ق.م که به دست ایرانیان و بابلیان تسخیر شد، بر منطقه بسیار پهناوری از خاورمیانه کنونی استیلا داشت. آشوریان از نخستین ارتشهای دنیای باستان بودند که از سلاحهای آهنی و تاکتیکهای نظامی پیشرفته برای غلبه بر دشمنان خود استفاده میکردند. سارگون در سال 721 ق.م قدرت را قبضه کرد و بلافاصله پادشاهی شورشی شمال فلسطین اشغالی را تسخیر کرد و هزاران نفر (برخی منابع 27 هزار و نهصد اسیر را ذکر کردند) را به اسارت گرفت. در انجیل عهد عتیق ذکر شده است که او شهر ساحلی اشدود را نیز به اشغال خود درآورد.
نگاهی به 25 مورد از ترسناکترین اکتشافات باستانشناسی تاریخ نگاهی به مهمترین کشفهای باستانشناسی سال 2018 نگاهی به 25 مورد از اسرارآمیزترین اکتشافات باستانشناسی تاریخ به عقیده باستانشناسان نقوش برجسته بهخوبی آبادانی سرزمینهای مرکزی آشور را نشان میدهند. سناخریب، پسر سارگون، این شبکهی آب را گسترش داد و قدیمیترین مجرای آب جهان را ساخت که از رودی در نزدیکی نینوا میگذشت و قوسهایی با مصالحی ضد آب داشت. او در یکی از کتیبههایش با تفاخر بسیار چنین نوشته است: «روی درّههای شیبدار، مجرای آبی از سنگ آهک گستراندم و آن آبها را روی آن جاری ساختم.» باستانشناسان عقیده دارند که باغهای معلق بابل نیز در نینوا ساخته شدند تا از مقادیر فراوان آبی که به شهر سرازیر میشد بهرهمند شوند. در این مورد بحث بسیار است؛ ولی به عقیده بسیاری از محققان، تا حد زیادی دانش و تخصص گستردهی آشوریان در خارج از میدانهای نبرد دست کم گرفته شده است. کشف 160 تابوت در گورستان باستانی در مصر
روی مجسمههایی که کشف شدند نقوشی از پتاح-سوکر به چشم میخورد. پتاح همان خدای سبز رنگی است که با ریش بلند و عصا به تصویر کشیده میشود. او خدای صنعتگری و معماری بوده است. سوکر که با سَر شاهین تصویر میشود، در مصر باستان خدای گورستان بوده است. حال در مجسمههایی که اخیرا کشف شدند این دو خدای ممفیس و سقاره با هم ادغام شده بودند. باستانشناسان علاوه بر این، 20 صندوقچه چوبی پیدا کردند که در آنها شمایلی از حوروس (فرزند ایزیس) به چشم میخورد. روی دو مجسمه چوبی هم نام «فنوموس» ذکر شده بود که باستانشناسان هنوز نمیدانند چه کسی بوده است. تعدادی از مجسمههای اوشابتی هم در میان کشفیات اخیر بودند. اوشابتیها همان مجسمههای دستبهسینهای هستند که با مردگان دفن میشدند و عقیده بر این بود که در دنیای پس از مرگ زنده میشوند و بهعنوان خدمتکار، امور فرد را انجام میدهند. در این مطلب از باورهای مصریان باستان درباره مرگ بخوانید. خالد الانانی در خلال کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت که «سقاره هنوز تمامی داشتههایش را رو نکرده است.» و نوید کشفهای بیشتری در این محوطه باستانی داد. وزیر آثار باستانی مصر گفت که آثار باستانی کشفشده به دستکم سه موزهی قاهره از جمله «موزهی بزرگ مصر» منتقل خواهند شد. موزهی بزرگ مصر که اکنون مراحل ساختوساز خود را سپری میکند، در نزدیکی اهرام جیزه برپا خواهد شد و در آن برخی از مهمترین آثار باستانی مصر از جمله مجموعه کامل آرامگاه توتعَنخآمون و همچنین برخی از آثار باستانی برای اولین بار در معرض دید عموم مردم قرار میگیرد.