رئیس دانشگاه تهران در گفتگو با «کسب و کار»:
صنعت ما متقاضی تکنولوژی پیشرفته نیست
کسب و کار
بزرگنمايي:
بازاریابی سیاسی - واقعبینانه و بدون تعارف درباره وضعیت اقتصادی کشور صحبت میکند. معتقد است هنوز تا رسیدن به رشد اقتصادی با تکیه بر دانشبنیانها و تکنولوژی های روز فاصله داریم.
مریم بابایی
به گزارش کسب و کار نیوز، واقعبینانه و بدون تعارف درباره وضعیت اقتصادی کشور صحبت میکند. معتقد است هنوز تا رسیدن به رشد اقتصادی با تکیه بر دانشبنیانها و تکنولوژی های روز فاصله داریم. گلایه میکند از حمایت های دولتی و سیاستهای اقتصادی که در این سال ها مانع پیشرفت صنایع و حضور در بازارهای رقابتی بوده و حساسیت دارد شرکتهای مستقر در پارکهای علم و فناوری به چنین سرنوشتی دچار نشوند. طرفدار اقتصاد لیبرال نیست، اما تاکید دارد حمایتهای دولتی از صنایع باید هدفمند و در چارچوب مشخص باشد. درآمد حاصل ازآموزش و پژوهش را از حلالترین درآمدها میداند چون ناشی از دسترنج و زحمات واقعی افراد است و از کمترین رانت برخوردار است. برنامههای زیادی برای افزایش درآمدهای دانشگاه از پژوهش دارد و جایگاه ویژهای برای پارکهای علم و فناوری قائل است.
محمود نیلیاحمدآبادی سوابق درخشان دانشگاهی و اجرایی دارد که لازم به بازگویی نیست. وی از چهرههای درخشانی است که در حال حاضر سکاندار دانشگاه تهران است و با وجود همه مشغلههای کاری، با خوشرویی در دفتر خود در طبقه پنجم ساختمان مرکزی دانشگاه تهران در خیابان 16 آذر با لحنی آرام و شمرده پاسخگوی سوالات ماست.
آقای دکتر اجازه دهید این طور وارد بحث شویم در حال حاضر کشور ما در چه مرحلهای از اقتصاد دانشبنیان قرار دارد، آیا میتوانیم رشد اقتصادی مبتنی بر دانشبنیانها را طی سالهای پیشرو داشته باشیم؟
اگر بخواهیم دقیق در این مورد صحبت کنیم، باید مبتنی بر آمار و اعداد باشد. واقعیت این است که من هنوز گزارشی درباره این موضوع که وضعیت اقتصاد کشور را از لحاظ دانشبنیان بررسی کرده باشد، ندیدهام، اما اگر بخواهیم به طور کیفی به موضوع نگاه کنیم، بیشترین فعالیت شرکتهای دانشبنیان در پارکهای علم و فناوری صورت میگیرد. وقتی محصولات صنایع بزرگ را بررسی میکنیم، خیلی اثرات نوآوری و محصولات قابل رقابت در بازارهای جهانی را در آنها نمیبینیم. برای مثال در صنایع الکترونیک و خودروسازی خیلی اثری از فعالیتهای دانشبنیان نمیبینیم. وقتی صحبت از فعالیت دانشبنیان میشود منظور innovation (نوآوری و ابداع) است و گرنه همه کارهایی که ما میکنیم، یک پایه دانشی دارد، اما منظور این است که چقدر در آنها نوآوری ایجاد شده است که این اثر را خیلی نمیبینیم. حجم تجارت شرکتهای مستقر در پارکها و آنهایی که لفظ دانشبنیان به آنها اطلاق میشود و سهمشان در اقتصاد ملی سهم بسیار کوچکی است. هرچند شرکتهای زیادی را در سالهای اخیر میبینیم که تشکیل شدهاند، اما سهم آنها در اقتصاد ملی محدود است. اگر بخشهایی چون نفت، پتروشیمی، فلزات، خدمات، کشاورزی و... را نگاه کنید، میبینید که سهم فعالیتهای دانشبنیان در آنها بسیار محدود است، ولی نشانههایی هم از حضور فعالیتهای نوآورانه در بازار به ویژه در بحث خدمات میبینیم. در بخش خدمات اثرات و سهم فعالیتهای دانشبنیان بیشتر بوده، اما در بخش تولید این سهم و حضور کمرنگتر است.
به نظر شما با توجه به موج چهارم انقلاب صنعتی مبتنی بر تحولات تکنولوژیک چرا همچنان صنایع ما خود را با این تحولات همراه نکردند و همچنان با تکنولوژیهای نسلهای پیشین صنعت کار میکنند؟
دو موضوع است اینکه تا چه حد تکنولوژیهای پیشرفته در صنایع ما حضور دارند و چه میزان از این تکنولوژیهای پیشرفته ناشی از فعالیت شرکتهای دانشبنیان داخلی است. این دو میتواند متفاوت از هم باشد، مثلا ممکن است صنایعی در کشور داشته باشیم که تکنولوژیهای پیشرفته را از خارج کشور وارد کرده باشند، ولی به فرض اینکه اینطور باشد، توسعه تکنولوژی در کشور صورت نمی گیرد. این دو را باید از هم تفکیک کرد. آنچه آینده کشور را تضمین و صنعتی را در بازار جهانی قابل رقابت میکند این است که آن صنعت چه میزان دانش را از بخش دانشی هر کشوری یا اصلا دنیا جذب و تبدیل به تکنولوژی میکند و بعد آن را به مرحله تولید میرساند. ما در کشورمان چنین فرایندی را تقریبا نداریم که البته از این نظر من مشکل را در مدیران صنایع نمیبینم. مدیران صنعت ما محصولاتی را که تولید میکنند در بازار داخلی با محافظتهایی که تحت عنوان تعرفه و حمایتهایی که از آنها میشود، میتوانند بفروشند. یعنی میتوانند تجارت خود را انجام دهند، اما مشکل از اینها نیست. مشکل از اقتصاد ایران است که یک اقتصاد رقابتی و برونگرا نیست. صاحبان صنایع برای فروش محصولات خود در بازار داخلی و خارجی نیازی به تلاش و کوشش ندارند. به همین دلیل یک مدیر صنعت به همین وضعیتی که هست، رضایت دارد، چراکه سیاستهای حمایتی و تعرفهای زیای را در کشور داریم و در بازار جهانی نیز حضور جدی نداریم. بیشتر حضور صنعت ما در بازار داخلی است که بازار داخلی هم یک بازار حمایتی است. بنابراین به نظر من مشکل از اقتصاد است.
در واقع شما سیاستهای دولتی و حمایتی تعرفهای و بازار حمایتی را عاملی میدانید که صنایع ما پیشرفت تکنولوژیک نداشتهاند و در بازارهای رقابتی حضور ندارند؟
حداقل این است که این بازار حمایتی یک بازار هدفمند نیست. یعنی در اینجا مشخص نیست که این حمایت تا کی و چگونه باید انجام شود و صنعت در چه زمانی باید روی پای خود بایستد و وارد بازار رقابتی شود. ما بعد از انقلاب دائما از این صنایع با شیوههای مختلف حمایت کردیم؛ با سیاستهای تعرفهای، سیاست ارزان قرار دادن مواد اولیه، انرژی، آب، برق، گاز و... حتی آنهایی که در بازار رقابتی و بازار جهانی فروش دارند باز هم از یک تسهیلات ویژه در داخل استفاده میکنند، یعنی در واقع سود حاصل از این شرکتها از نوآوری و کیفیت محصول و پایین بودن هزینههای تولید نیست، بلکه بیشتر ناشی از حمایتهای ویژهای است که از آن بهرهمند بودهاند. بنابراین مدیران این صنایع خیلی نیازی به نوآوری و استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و دانش نمیبینند.
در واقع شما تاکید بر اقتصاد آزاد و رقابتی بدون دخالت دولت دارید؟
قطعا اقتصاد ایران یک اقتصاد آزاد نیست و اقتصادی نیست که به شبکه اقتصاد بینالمللی وصل باشد. این موضوعی است که همه روی آن متفقالقولند، اما منظور من این نیست که کاملا یک اقتصاد لیبرال داشته باشیم. حمایت از صنایع و تولید داخلی را همه کشورها انجام میدهند. این وظیفه دولتهاست، اما آنها توانمندسازی صنایع را در دستور کار خود قرار میدهند تا این صنایع بتوانند در بازار جهانی به رقابت بپردازند. ما این توانمندسازی را اشتباه تفسیر کردیم. بیشتر به سیستمهای حمایتی بدون هدف و بدون برنامه تکیه کردیم.
نمونه بارز این سیاستهای حمایتی که به پیشرفت و رقابتی شدن صنایع آسیب رسانده را ما در صنایع خودروسازی میبینیم؟
بله، الان میگویند 80 درصد آلودگی هوا به خاطر خودروهاست و ما هنوز خودروی 40 سال پیش را تولید میکنیم.
مولفههای اقتصاد رقابتی مورد نظر شما که هم توانمندسازی صنایع در آن صورت بگیرد هم حمایتهای دولتی هدفمند باشد و صنایع را در جهت تقویت بنیان دانشی و تکنولوژیک قرار دهد، چیست؟
امروزه تقریبا هیچ کشوری امکان اینکه با تکیه بر بازار داخلی خود بتواند محصولات باکیفیت و اقتصادی تولید کند، ندارد؛ حتی کشورهای بزرگی مثل آمریکا، چین و روسیه که جمعیت زیادی داشته و برای محصولات خود به اندازه کافی مصرفکننده دارند هم در یک بازار رقابتی کار میکنند، چراکه هیچ کشوری نمیتواند سیکل تولید را در کشور خود ببندد از مواد اولیه گرفته، نیروی انسانی، دانش، فرایند تا فروش، ازاینرو همه نیازمند ورود به یک سیکل جهانیاند. منتهی کشورهای مختلف سعی دارند که با سیاستهای حمایتی هدفمند صنایع را وادار کنند که در یک فرجه زمانی به این بازار رقابتی وارد شوند و بتوانند در این بازار رقابت زنده بمانند. مثال صنایع خودروسازی کشورهایی مثل کره را که با ایران شروع به کار کردهاند میتوانیم بررسی کنیم، آنها هم مثل کشور ما از سیاست حمایتی بهرهمند بودند، اما پلهپله. سیاستها در این کشورها کمک کرده که این صنایع وارد بازار جهانی شوند و امروز یکی از بازیگران مهم اقتصاد در حوزه خودرو هستند. این موضوع را در صنعت چین هم میبینید. صنعت چین به جای اینکه صرفا به حمایت تعرفهای و در اختیار قرار دادن ارزان مواد اولیه و انرژی به صنایع تکیه کند، سعی کرد در یک ارتباط بینالمللی برندهای خارجی را به کشور بیاورد و آن تکنولوژیهای وارداتی را با استفاده از نیروی انسانی موجود خود با جذب دانش، تقویت دانشگاهها و ایجاد ارتباط منطقی بین دانشگاه و صنعت در داخل صنایع هضم کند و در مرحله بعدی به توسعه تکنولوژی بپردازد، یعنی هیچ اشکالی ندارد که یک کشوری انتقال تکنولوژی بدهد کار بسیار خوبی است، ولی به شرط اینکه وقتی انتقال تکنولوژی صورت گرفت توسعه صنعت نیز در دستور کار قرار بگیرد چون اگر هر روز هم یک تکنولوژی وارد کنید باز فردا یک تکنولوژی جدید میآید. پس تکنولوژی امروز شما برای 5 سال آینده قدیمی است و قابلیت رقابت خود را از دست میدهد. پس انتقال تکنولوژی بسیار کار مناسبی است، اما مهمتر توسعه تکنولوژی است. توسعه تکنولوژی هزینه و بازار دارد. باید بازار محصولات شما هم در دنیا وجود داشته باشد. ایجاد بازار هم به کیفیت محصول بر میگردد و هم به سیاستهای اقتصادی و روابط بینالمللی کشورها.
این سیکل و ارتباطی که شما به آن اشاره کردید نیازمند یکسری ارتباطات تجاری با اقتصادهای برتر دنیاست، اما به عنوان نمونه ما حتی هنوز به دلیل یکسری موانع سیاسی و اقتصادی در سازمان تجارت جهانی ( WTO ) هم عضویت نداریم. همین حضور نداشتن در جمع این کشورها برای تجارت بینالملل ما را از رقابت و پیشرفت دور میکند. صنایع ما از این لحاظ چه آسیبهایی میبینند؟
حوزه تخصصی من تجارت بینالملل نیست و زیاد وارد این موضوع نمیشوم، اما قطعا موضوع ورود به WTO موضوع بسیار مهمی است و تجربه کشورهای دیگر هم نشان میدهد که آنها از زمانی که وارد WTO شدهاند، شاخصهای اقتصادیشان بهشدت بهبود پیدا کرده است. این مساله پیچیدگیهای خاص خود را دارد که قاعدتا باید صاحبنظران در آن نظر بدهند، اما آنچه من میتوانم بگویم، این است که مشکلی که ما در حوزه صنعت داریم و عقبافتادگی در صنعت به این دلیل است که صنعت ما متقاضی تکنولوژیهای پیشرفته نیست و قابلیت تبدیل دانش به تکنولوژی را ندارد چون نیازی ندارد و محصولات آن در یک بازار رقابتی به فروش نمیرسد. به همین دلیل آنچه در دانشگاهها انجام میشود و دانشی که در دانشگاهها به منصه ظهور میرسد تبدیل به ثروت نمیشود.
راه حل از نظر شما چیست؟
ما راه دیگری انتخاب کردیم. گفتیم شرکتهای دانشبنیان را تقویت کنیم. شرکتهای دانشبنیان به دنبال این هستند که این کار را انجام دهند، یعنی دانشی که وجود دارد را چه در داخل و چه در صحنه بینالمللی تبدیل به محصول و تکنولوژی سازند، ولی مشکل این شرکتها مشکل بازار و تقاضاست. اینها وارد بازاری میشوند که این بازار به دلیل سیاستهای اقتصادی به دلیل اینکه نمیتوانند به شبکه بینالمللی وصل شوند، خیلی نمیتوانند رشد کنند و بزرگ شوند. حجم اقتصاد این شرکتها محدود شده است. بنابراین از یک بعد محدود دیدن راهحل مساله نیست. باید سیاستهای اقتصادی، علمی و سیاستهای صنعتی کشور همگام و در راستای هم انجام شود. آنچه ما در ایران نمیبینیم این است که سیاستهای آموزشی ما، سیاستهای فناوری و تولید و اقتصادی ما با هم مرتبط و یکپارچه نیستند، جدا گرفته میشود و هر کدام به مسیری میروند.
در چند سال اخیر روی پارکهای علم و فناوری تمرکز زیادی شده است. اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم آیا این پارکها توانستهاند برای کمک به وضعیتی که از صنعت کشور توصیف کردیم نقشی ایفا کنند؟
پارکها در واقع یک گفتمان جدیدی را در جامعه مطرح کردهاند و سعی دارند این گفتمان را با عملکرد خود به عنوان مثالهای عملی تایید کنند. بنابراین از این لحاظ که یک فرهنگ و گفتمان جدید مطرح کردهاند قطعا موفق بودهاند، اما نرخ رشد و اثرگذاری آنها بسیار ناچیز بوده است. باز اگر با کشورهای دیگر که در این زمینه موفق عمل کردهاند بخواهیم مقایسه کنیم نرخ رشد ما بسیار پایین است. این موضوع یک مقدار ناشی از عدم تسلط ما به فعالیتهای پارکها و سیاستهای حمایتی بوده است. اینجا سیاستهای حمایتی معنا پیدا میکند. سیاستهای حمایتی که یک شرکت و صنعت را تنبل کند اصلا سیاست خوبی نیست.بلکه باید به کسانی که حرکت میکنند، کمک کند.
دقیقا چه سیاستهای حمایتی مد نظر شما در پارکهاست که این شرکتهای دانشبنیان را تبدیل به سرنوشت صنایع با حمایتهای دولتی نکند؟
سوبسیدهای بدون هدف و برنامه مشخص میتواند صنعت را تنبل کند. همچنین فضای غیررقابتی میتواند شرکتها را تنبل کند. یعنی اگر ما کمک نکنیم به اینکه شرکتهای دانشبنیان وارد فضای رقابتی شوند، آنها را تنبل کردهایم، اما اگر از طرف دیگر نیازهای آنها را پاسخ ندهیم، به مشکل میخوریم. نیازهای اینها اول توانمندسازی است؛ توانمندسازی یعنی اینکه آنها چطور میتوانند یک شرکت را با موفقیت اداره کنند یا چگونه نیازهای مالی اینها را در قالب برخی از تسهیلات تامین کنند یا چگونه آموزشهای لازم به اینها داده شود یا چگونه دست آنها را گرفت تا در بازار جهانی حضور پیدا کنند و به شرکتهای معتبر دنیا متصل شوند و از همه مهمتر اینکه آنها چگونه به نهادهایی مثل دانشگاهها متصل شوند. اگر ارتباط شرکتهای دانشبنیان و پارکها با دانشگاه به خوبی برقرار نشود، این شرکتها که در مرحله آغازین فرض بر این بوده که دانشبنیان شوند، به غیر آن تبدیل میشوند.
در واقع تاکید شما این است که شرکتهای دانشبنیان حتی در صورت رشد هم ارتباط خود را با پارکها و دانشگاهها حفظ کنند؟
هر شرکتی باید به ارتباط با واحد دیگر احساس نیاز کند. درست است که از دانشگاه آمدهاند و مبانی آنها دانشبنیان است، ولی این دانش باید بهروز باشد، اما این خطر وجود دارد که این شرکتها با همان مشکلی که صنایع با آن مواجه هستند، روبهرو شده و به آن سرنوشت دچار شوند. روزی که ما پژو، پیکان، فولاد مبارکه و... را وارد کشور کردیم در زمان خود تکنولوژی تولید خیلی قدیمی نبودند. هر کدام در زمان خود یک تکنولوژی روز بود، اما چه میشود که آنها بعد از مدتی نسبت به بقیه عقب می مانند؟ این به دلیل همان عدم ارتباط با محلی است که قرار است آن تکنولوژیها و دانش نو و innovation را در آن اعمال کنند. شرکتهای دانشبنیان هم همینطور است. اگر آنها ارتباطی دائم و مداوم با خاستگاه خودشان که همان دانشگاه است، نداشته باشند به همان سرنوشت دچار میشوند. چه زمانی به آن سرنوشت دچار میشوند؟ وقتی که همین محصول فعلی را بدون ارتقای کیفیت در بازار به فروش برسانند. اگر اینها باز به فضای رقابتی وارد نشده و از حدی بزرگتر نشوند ممکن است به سرنوشت ایستایی و بعد در نهایت به نابودی دچار شوند. پس همان فرایند و مشکلی که درباره سایر صنایع ما وجود دارد در اینها هم هست. فرقی نمیکند. یعنی به همان دلایلی که صنایع بزرگ خیلی نیازی به کار با دانشگاه در خود نمیبینند صنایع دانشبنیان نیز ممکن است به همین سرنوشت دچار شود. در واقع در زیستبوم کار تولیدی دانشبنیان و یا... فرقی نمیکند. تصور نکنیم مهندسانی که در صنایع دیگر داریم نوآوری و هایتک نمیدانند یا علاقهمند به فروش محصول خود در دنیا نیستند. همه آنها دنبال این موضوع هستند، ولی شرایط برای تحقق این خواستهها فراهم نیست. مثلا مگر همین شرکتهای خودروسازی مایل نیستند که به بازار آلمان ماشین بفروشند؟ افتخار میکنند، اما چرا نمیتوانند؟ به نظر من مشکل از توانمندیهای آنها نیست. اعضای آنها از مهندسان خوب کشور هستند که هوش و استعداد خوبی دارند، ولی همانطور که گفتیم شرایط برای آنها فراهم نمیشود و این شرایط عمدتا به سیاستهای اقتصادی کشور مربوط میشود. وقتی سیاستهای کلان اقتصادی برونگرا نبوده، رقابتی نباشد و حمایتها غیرهدفمند باشد، به اینجا میرسیم.
با این اوصاف با حمایتهای بیمهای و مالیاتی از شرکتهای داخل پارک موافقید؟
تا یک مرحلهای. باید مشخص کنیم این حمایتها قرار است تا کی ادامه پیدا کند. تا زمانی شرکتها باید در پارک باشند و بعد از مدتی باید از آن خارج شوند.
نقش پارکهای علم و فناوری در ایجاد دانشگاه کارآفرین یعنی دانشگاهی که میتواند خروجی آن بسیاری از مشکلات از جمله بیکاری را حل کند، چیست؟
یکی از لوازم و ابزار دانشگاه کارآفرین وجود همین پارکهای علم و فناوری است. این پارکها ما را به شکل صحیحی به اقتصاد ملی مرتبط میکند. همانطور که گفتیم، این پارکها میتوانند تجربه و مثال خوبی برای تبدیل دانش به ثروت و محصول شوند و اگر تعریف ما از کارآفرین این است که یاد بدهیم چگونه یک دانشجو و فارغالتحصیل ما دانش خود را به ثروت تبدیل کند پارک مثال عملی آن است. پس پارک میتواند در توانمندسازی و جهتگیری فارغالتحصیلان ما و اعضای هیات علمی که میخواهند وارد این حوزه شوند، کمک کند. بنابراین قطعا پارکها و شرکتها یکی از ابزارهای کارآفرین شدن دانشگاه هستند.
چشمانداز شما برای این امر چیست؟ تا چند سال دیگر میتوانیم این خروجی را داشته باشیم؟ با چه سیاستها و ابزارهایی باید پیش برویم؟
نرخی که داریم با آن پیش میرویم، نرخ کندی است. کاری که ما در دانشگاه تهران داریم انجام میدهیم این است که پارک در عین اینکه حوزه اختیارات خاص خود را دارد و باید در چارچوب اختیارات خود حرکت کند، ولی با پارکی که در دانشگاه نیست باید تفاوت داشته باشد، یعنی اگر پارکی متصل به دانشگاه تهران است این باید در همه بخشهای دانشگاه حس شده و اثربخشی آن دیده شود، اما اینکه ما چگونه این کار را میتوانیم انجام دهیم سعی ما این است که فرایند تبدیل دانش به محصولی را که مثلا با TRL 1و 2 در دانشگاه ایجاد میشود، این را در فرایند پارک به TRL 8 و 9 برساند. اینکه چگونه باید این مسیر را طی کنیم که هم جنبههای علمی، پژوهشی و آموزشی دانشگاه دچار خدشه نشود و هم موضوع شرکتهای دانشبنیان و کسبوکار نوآورانه پیش رود، موضوعی است که در دانشگاه و پارک روی آن خیلی کار کردیم. ما تمایل داریم شرکتهای دانشبنیان متشکل از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهها باشند و آنچه در قالب شرکت بروز پیدا میکند محصول پایاننامهها باشد؛ یعنی پایاننامهها هدفمندتر شوند. اینکه چگونه میتوانیم این کار را با وجود محدودیتهایی که توضیح دادم انجام دهیم، چند اقدام تا به حال انجام شده و آن این است که پارک از پایاننامههایی که جنبه کاربردی شدن دارند حمایت میکند. این کار شروع شده و فکر میکنم بیش از 200 پایاننامه دارد پشتیبانی میشود و در فن بازار به نمایش گذاشته میشود. اگر ما بتوانیم تعداد این پشتیبانیها را افزایش دهیم به این معناست که تعداد اعضای هیات علمی و دانشجویان ما که علاقهمند به ورود به این حوزه هستند، افزایش پیدا کند و هرچه این تعداد بیشتر باشد شانس اینکه تعداد بیشتری از این فعالیتهای علمی تبدیل به محصول و یک کسبوکار نوآورانه شود، بیشتر میشود. مثال میزنم. در این رابطه شما اگر دو مورد داشته باشید احتمال بسیار کمی وجود دارد که این دو مورد تبدیل به کسبوکار شود، اما اگر این دو مورد تبدیل به 100 مورد شود شانس را افزایش دادهایم. در این فرایند نظارت ما باید بهتر باشد و همانطور که گفتم آموزشهای ما هم باید بهتر شود، یعنی به دانشجوها و اعضای هیات علمی نشان دهیم که چگونه ایده را تبدیل به محصول کنیم. این فرایند را شروع کردهایم و امیدوارم اتفاق بزرگی بیفتد و پارک صرفا جایی نباشد که مکانی را اجاره بدهد و فردی بگوید من این محصول را دارم و میخواهم وارد پارک شوم. پارک جایی باشد که افراد را توانمند کند، آموزش دهد و سیاستهای حمایتی دقیق و روشن انجام دهد تا پایاننامهها و دستاوردهای علمی ما به یک کسبوکار تبدیل شود.
سیاستهای شما برای حمایت از پایاننامههای دانشجویی چیست؟
در حال حاضر پارک سیاستهای حمایتی از شرکتها و ایدهها انجام میدهد، ولی این ایدهها خیلی مستخرج از پایاننامهها نیست. ما تاکید داریم که هر عضو هیات علمی و هر دانشجویی وقتی میخواهد یک پایاننامه پیشنهاد دهد در ذهنش این فرضیه باشد که آیا این پایاننامه قابلیت تبدیل شدن به یک کسبوکار را دارد یا نه. در حال حاضر پایاننامهها را بیشتر با این نگاه که قابلیت انتشار مقاله را دارد یا نه، انجام میدهند. در کنار این قابلیت انتشار مقاله پایاننامه باید فرد به این فکر کند که آیا این پایاننامه قابلیت تبدیل شدن به محصول را دارد یا خیر و این سوال را مطرح کند که در یک فرایند کسبوکار این فعالیتهای پژوهشی کجای کسبوکار میتواند قرار بگیرد. بنابراین اگر کسی چنین تمایلی را نشان داد پارک به وی کمک خواهد کرد و هدایت و پشتیبانی میکند تا تبدیل به محصول شود. هرچه ما تعداد این موارد را در دانشگاه بیشتر کنیم شانس اینکه درصد بیشتری از شرکتهای ما از همین فعالیتهای پژوهشی منتج شود، افزایش پیدا میکند.
درباره رشتههای علوم انسانی چه سیاستهایی را دنبال میکنید؟ دستیابی این رشته ها به محصول و بازار سخت تر است ولی در هر صورت بخش زیادی از دانشجویان ما در این رشتهها تحصیل می کنند و بیکاری فارغالتحصیلان این رشتهها هم نرخ بالایی دارد.
فرقی نمیکند ما حمایت میکنیم. تجاریسازی در علوم انسانی میتواند در حوزه خدمات، نرمافزار آموزش زبان فارسی، حوزه مدیریت و رسانه و... باشد. اگر منظور علوم انسانی به طور عام باشد بخش خدمات کاملا میتواند وارد این حوزه شود. خود آموزش نیز یک کسبوکار است. هرچه شیوههای آموزش و شیوههای آموزشهای آزاد را راحتتر کنید این خود یک کسبوکار است، اما امروزه کسبوکارهایی موفق هستند که در آن معمولا دو یا سه رشته در کنار هم قرار میگیرند مثلا کسبوکارهایی که به آیتی وصل میشوند حتما موفقترند. چه در حوزه مهندسی، هنر، خدمات و... وقتی به آیتی وصل میشوند خیلی موفقند. چون آیتی بستر خیلی خوب و گستردهتری را فراهم میکند. وقتی یک کسبوکار علوم انسانی به هنر وصل میشود قویتر خواهد شد. همینطور اگر به مهندسی وصل شود. بنابراین کسبوکارهایی موفقترند که بینرشتهای باشند. خوشبختانه دانشگاه تهران این فرصت را در اختیار افراد قرار داده است. ما رشتههای مختلفی داریم. اگر ارتباط بینرشتهای برقرار کنیم میتوانیم از آنها در این موارد استفاده کنیم.
اعتبارات پژوهشی در نظر گرفتهشده در بودجه سال97 را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا برای پیگیری اهداف پژوهشی دانشگاه مناسب است؟ چقدر به بودجه دولتی وابستهاید؟
بودجه سال 97 یک رشد کمی فراتر از تورم را برای دانشگاه تهران در نظر گرفته است. یک علت آن این است که آمار دانشجویان ما سال گذشته دقیق نبود. حالا دقیقتر شده است. بخشی از افزایش بودجه ناشی از تصحیح این آمار است، اما ما با سیاستهایی که دانشگاه دارد اگر بتوانیم اعتبارات و بودجه اضافی داشته باشیم، حتما آن را به حوزه پژوهش و فناوری اختصاص میدهیم. بنابراین دانشگاه به دنبال افزایش درآمدهایش است. نگاه ما در دانشگاه صرفا به دست دولت نیست. همان بحث تنبلسازی که گفتم میتواند درباره دانشگاه هم رخ بدهد. در عین حال دانشگاه ها مثل همه دنیا باید از حمایتهای دولتی بهرهمند شوند، تمام دولتها به دانشگاهها حتی به دانشگاههای خصوصی نیز کمک میکنند چون دانشگاه در حال انجام وظایفی همچون تربیت نیروی انسانی است که باید کسی هزینه آن را بپردازد. از آنجایی که ما استانداردهایمان را به سمت استانداردهای دانشگاههای اول جهان بردیم پس باید یکسری شاخصها با استانداردهایمان افزایش پیدا کند. یعنی اکثر سرانههای آموزشی، پژوهشی، فضای فیزیکی و... نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات باید بهبود پیدا کند. بودجه دولت در حدی است که ما هزینههای اداری و پرسنلی را بپردازیم. پس اگر دانشگاه قصد ارتقای کیفیت دارد باید درآمدهایش به مراتب فراتر از اینکه هست، باشد.
برای درآمدزایی چه برنامههایی را دنبال میکنید؟
بخشی از درآمدهای ما متمرکز روی حوزه آموزش است. ما باید تکیه بر درآمدهای حوزه آموزش را کاهش دهیم. از آن طرف به حوزه پژوهش و فناوری بپردازیم. ازاینرو تصور ما این است که یکی از حوزههای ما پارکها هستند و اینکه چگونه دانشی که در دانشگاه به دست میآید تبدیل به ثروت شود و همه یعنی کشور، دانشجو، استاد و دانشگاه از آن نفع ببرند. پس تنوعبخشی به درآمدهای دانشگاه و تمرکز روی درآمدهای ناشی از سرویس و خدمات مفیدی که دانشگاه به جامعه ارائه میدهد چه آموزش، پژوهش و چه فناوری مد نظر است و پارک یکی از این محلهاست. شرکتهایی که شکل میگیرند و درآمدهایی که از این طریق حاصل میشود یکی از حلالترین درآمدهاست چون همه از آن منتفع میشوند. آموزش و پژوهش یکی از حلالترین درآمدهاست چون ناشی از دسترنج و زحمات واقعی افراد است. از کمترین رانت برخوردار است. ما دانشگاه را در عرصه بینالمللی و رقابت بینالمللی ارزیابی میکنیم. شاید یکی از موفقیتهای دانشگاه این است که خود را در عرصه بینالمللی مطرح میکنند چون محصولات ما باید در عرصه جهانی قابل رقابت باشد که هست، ولی باید این رقابت در حوزههای مختلف و در حوزه فناوری گستردهتر شود. در حوزه آموزش فارغالتحصیلان ما در همهجای دنیا شناخته شدهاند. وقتی پایاننامههای ما در نشریات معتبر چاپ میشود یعنی پژوهش ما پژوهش باکیفیت است، در حوزه فناوری هم باید روی این مورد کار کنیم.
میزان درآمدزایی دانشگاه از محل پژوهش و تولید فناوری چقدر است؟ بودجه دانشگاه چقدر وابسته به بودجه دولتی و چقدر وابسته به دانشگاه بوده است؟ از پارکها چه میزان درآمد داشتید؟
35 درصد از بودجه دانشگاه از درآمد اختصاصی آن است. بخش بزرگی از آن از آموزش و بخشی از خدمات است. خدمات یعنی حوزه پژوهش کاربردی و دورههای آزادی که داریم. پارک در شرایط فعلی در درآمد شرکتها شریک نیست و بیشتر از محل خدماتی که به شرکتها ارائه میدهد درآمد کسب میکند. به هر حال آن هم درآمدی است از محل فعالیتهای دانشگاهی که متنوع است، ولی سهم درآمد از پژوهشهای کاربردی و فعالیتهایی مثل پارک هنوز نسبت به درآمد بخش آموزش کوچک است که منطقی است. دانشگاه تهران به دلیل استقبال زیادی که برای ورود به آن است، طبیعی است که بخشی از درآمد خود را از آموزش کسب کند؛ آموزش دورههای کوتاهمدت یا بلندمدت. این بخش را ما نمیخواهیم کم کنیم. اگرچه در سالهای گذشته دورههای مجازی را مقداری محدود کردیم، اما بخش درآمد از محل پژوهشهای کاربردی وایجاد شرکتهای استارتآپی که نتیجه تبدیل ایده و پایاننامهها به محصول بود را باید بهشدت افزایش دهیم و روی آن کار کنیم. اگر این اتفاق بیفتد دانشگاه یک درآمد پایدار خواهد داشت و مهمتر از درآمد اطمینان پیدا میکند که فرایندهای دوم دانشگاه صحیح است و نقش مشارکت دانشگاهها توسعه پیدا کرده است. مشکلی که ما در پژوهشهای کاربردی داریم اعتبارات ملی برای پژوهش است. این یک عدد کوچک است یعنی حدود 37 صدم تا 45 صدم تولید ناخالص ملی. عدد کوچکی است. یعنی اگر همه را هم دانشگاهها جذب کنند عدد کوچکی است هرچند همه سهم دانشگاهها نخواهد بود و باید دولت و مجلس فکری به حال آن کنند.
با روند و سیاستهایی که در پارکها دارد پیگیری میشود آیا میتوان امیدوار بود مهاجرت نخبگان کمتر شود یا به بازگشت فارغالتحصیلان ایرانی دانشگاههای خارج از کشور منجر شود؟
بله حتما. در حال حاضر تقاضای عضویت در هیات علمی از سمت کسانی که در خارج هستند، بیشتر شده است، ولی ما امکان جذب نداریم. افرادی که به خارج از کشور میروند برای شرایط و زندگی بهتر میروند یا بدین خاطر میروند که احساس میکنند آنجا بهتر توانمندیهایشان مورد استفاده قرار میگیرد. اگر چنین شرایطی فراهم شود، چرا بروند؟
با تقویت پارکها و شرکتهای دانشبنیان میتوان به کاهش نرخ بیکاری امیدوار بود؟
واقعیت این است که دانشگاه برای خیلیها جذابترین شغل است، اما ظرفیت دانشگاه خیلی محدود است. ما دیگر نمیتوانیم اینهمه دانشگاه داشته باشیم. ما باید در این زمینه با سیاستهای انقباضی عمل کنیم. در کل کشور تنها راه برونرفت از این وضعیت این است که صنایع و بخش خصوصی توسعه پیدا کنند. صنعت اعم است و خدمات هم منظور است. تمام بار را نمیشود روی دوش شرکتهای دانشبنیان گذاشت. به هر حال بخش بزرگی از هر اقتصادی حتی صنایع بزرگ نیز باید دانشبنیان شوند. آن وقت آنها متقاضی بهترینها خواهند بود. بهترین دانشگاه، بهترین نوآوریها و بهترین فارغالتحصیلان. پس بخشی از فارغالتحصیلان را باید صنایع جذب کنند. این صنایع برای توسعه باید محصولاتشان در عرصه بینالمللی قابل رقابت باشند و خودمان هم در کنار آن صنایع بزرگ شرکتهای جدید را به وجود آوریم که بعدا صنایع بزرگ میشوند. یکی از وظایف پارکها این است که صنایع آینده را شکل دهند. ممکن است صنایع بزرگ هم اکنون و چند سال دیگر موضوعیت نداشته باشند و صنایع دیگری ظهور پیدا کند. ما باید به شکلگیری صنایع آینده کمک کنیم. با این شیوه صنایع بزرگ هم میتوانند استخدامیهای خود را افزایش دهند. شرکتهای دانشبنیان هم میتوانند کمک کنند. غیر از این راهی نیست.
لینک کوتاه:
https://www.siasatvabazaryabi.ir/Fa/News/17505/